سبک معماری داخلی مدرن و معاصر

مدرن یک واژه گسترده است که در زمینه دکوراسیون معمولا به یک خانه که با خطوط صاف و منظم، پالت رنگی ساده و موادی مانند استیل و شیشه طراحی شده است گفنه می‌شود. در دکوراسیون مدرن حس سادگی در همه المان‌های منزل از جمله مبلمان مشاهده می‌شود. صاف، صیقلی، براق و شفاف از جمله ویژگی‌هایی هستند که در سبک مدرن شاهد آن هستیم

یکی از ویژگی‌های مهم در دکوراسیون مدرن، استفاده از اشکال هندسی واضح مانند دایره‌ها و چهارگوش‌ها است. اشکال هندسی گوشه‌دار که نشان‌دهنده سرسخت بودن دنیای مدرن است، و اشکال منحنی نیز احساس حرکت و پویایی زندگی مدرن را نمایش می‌دهند. ترکیب این دو با هم تصویری واضح و شفاف از مفهوم مدرنیته را رو بروی شما قرار می‌دهد. همچنین آثار نقاشی ابستره و مجسمه‌هایی با مفاهیم انتزاعی در این نوع سبک دکور خانه جایگاه ویژه‌ای دارند

طراحی داخلی معاصر در نهایت سادگی و با جود فضاهای روشن و کماکان اشکال هندسی منحنی فضایی آرام و دنج را ترتیب داده اند و این سبک با توجه به شرایط و محتوا قابل استفاده در طراحی اداری ، تجاری ؛ و مسکونی و .. میباشد . عنصری که بیش از هر چیز به این سبک هویت می بخشد «خط» است. خط می تواند در استفاده از سقف های بلند، لبه های «مربع شکل» مبلمان، خطوط طولی کفپوش های چوبی، پادری ها، پنجره های ساده و فرم های هندسی تزیینات دیواری و اکسسوری ها به کار آید. در این سبک فضاهای منفی (فضاهای بین مبلمان، فضاهای خالی روی دیوار، فضاهای نزدیک به سقف) درست به اندازه فضاهای پوشیده شده از اشیا، اهمیت دارد.

در فضاهای داخلی معاصر باید از فرم های منحنی به ویژه در مبلمان ها استفاده کرد و علاوه بر این باید پارچه مبل ها دارای رنگی خنثی باشد . ساده بودن و قابل درک بودن یکی از ویژگی های بارز این نوع طراحی میباشد .

در این سبک باید به صورت جسورانه از فرم ها استفاده کرد بدون آنکه بر تزییات افزوده شود و یا به اصطلاح طرح سادگی و مختصر و مفید بودن خود را از دست بدهد .

مدرن و معاصر دو سبکی هستند که غالباً به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند. معاصر، متفاوت از مدرن است، چرا که طراحی الان و اینجا را توصیف می کند.تفاوت های اصلی وجود دارند که سبک طراحی مدرن و معاصر را از هم جدا می کند، سبک مدرن تفسیر سختگیرانه ای از طراحی دارد و در قرن بیستم آغاز شد.

از طرفی سبک امروزی یا معاصر انعطاف‌پذیری بالایی داشته و پایبندی چندانی به سبک خاصی ندارد.

به علاوه در طراحی دکوراسیون امروزی راحتی و خودمانی بودن فضا بسیار اهمیت دارد. برخلاف سبک دکوراسیون مدرن که فضایی به مراتب رسمی‌تر را بوجود می‌آورد، فضای دکوراسیون امروزی (معاصر) احساس صمیمیت بیشتری را به بیننده انتقال می‌دهد. در اصل می‌توان گفت که ما در هر دوره‌ای که باشیم، سلیقه جمعی آن دوره از تاریخ، سبک دکوراسیون امروزی یا معاصر آن دوره را تعریف می‌کند.

سبک معماری بیزانس

معماری بیزانس با تأسیس پایتخت امپراتوری توسط کنستانتینوس اول بر کرانه ی تنگه ی بوسفوروس آغاز شد . این شهر که بعد ها به نام

کنستانتینوپولیس ) قسطنطنیه ( وسپس به نام استانبول خوا نده شد ،مکانی شد برای گردهمآیی جمع کثیری از هنرمندان شرق و غرب که حاصل

هنرشان را در کلیساها وبناهایی می توان مشاهده کرد که به نام سبک بیزانس شناخته شدند . ) مشتق از بوزانتیون که نام یونانی این منطقه ی

جغرافیایی بود . (. بسیاری از این هنرمندان از شهر رم به ا ین مکان آورده شدند . هنر غالب درا بتدای بنای این شهر هنر مسیحی بود که در

واقع چیزی نبود جز همان هنر رومی : هنر کلاسیک امپراتوری روم

این هنر هر چند مسیحی بود اما از همان عناصر ما قبل مسیحی پاگان استفاده می کرد : مجسمه ی امپراتوران همچون دوران ما قبل مسیحی در

میادین نصب می شد ؛ موزاییکهای کفپوش کاربرد فراوان داشتند ؛ عاج و فولاد هر دو همچون دوران کلاسیک رومی استفاده می شدند

. نبشی و سر در یونانی جای خودشان را به آرک (طاقی ) دادند و گنبد ها و مجسمه ها بیشتر وضعیت تزئینی یافتند و کمتر به شکل بهنجار وپذیرفته ساخته می شدند

پایتخت جدید کنستانتینوس به دقت بنا شد و ساختمانهای عمومی ، خیابانهایی با طاق ضربی و دیوار و باروهای پرشکوهی داشت و علاوه بر اینها یک قصر امپراتوری هم داشت که نمای خیره کننده ای هم دارا بوده است

بناهای مذهبی به دو شکل عمده ساخته می شدند ، باسیلیکا ( بازیلیک ) که سازه ای طولی بود و کلیسا که سازه ای بود متمرکز .

 باسیلیکا سه جناح داشت که برای گردهمایی و برپایی قداس بنا می شد ؛ آن دیگری مدور ، چهارگوش و گاه هشت گوش بود و بیشتر برای آیین کفن و دفن مؤمنان مسیحی و ختم و یادبود آنان به کار می آمد هم باسیلیکا و هم کلیسا در عرصه های وسیع ساخته می شدند . از ترکیب باسیلیکا و کلیسای مدور بود که کلیسای شاخص دورا ن بیزانس که سرنمون معماری این دوران به شمار می آید پا به عرصه ی وجود گذاشت .

نخستین کلیسای استانبول که کلیسای حضرت یحیا نام داشت و اکنون به مسجد اهل سنت بدل شده ، نشان می دهد که از روزگار بنای
آن یعنی حدود سال ۴۶۰ میلادی معماری بسیار پیشرفته تری داشته است . این کلیسای بیزانسی در واقع یک باسیلیکاست که یک محراب شرقی
و سه جناح دارد ، اما پلان آن را که نگاه کنید بیشتر به یک سازه ی متمرکز شبیه است زیرا تقریباً مربع کامل است و با باسیلیکاهای بلند معمول و مرسوم رومی تفاوت دارد

امپراتور یوستینیانوس چند کلیسای بزرگ ساخت : کلیسای سرکیس مقدس ( سرگیوس )؛ کلیسای ایرانه ی قدیس ، یک باسیلیکای مسقف با دو گنبد در دو سطح مختلف ، کلیسای حواریون که پلان آن صلیبی شکل است و در تقاطع این صلیب فرضی گنبدی دارد و گنبدهای دیگری روی چهار بازوی صلیب و سرانجام و از همه مشهور تر کلیسای ایاصوفیه که امروز مسجد است وایده ی باسیلیکای طولی و سازه ی متمرکز درآن به کاملترین صورت ترکیب و ادغام شده است . در کلیسای سرکیس
مقدس که قاعده ی مثمن دارد مشکلی از بابت تبدیل پلان گوشه دار به دایره جهت قرارگیری گنبد آن وجود ندارد : یک رف یا طاقی درهر گوشه ی یک مربع کافی است آن را به مثمن تبدیل کند و گنبد با کمترین مشکلی روی آن قرار خواهد گرفت .راه دوم استفاده از یک عنصر معماری است موسوم به پاندانس که درگوشه ی مربع قرار می گیرد و اضلاع متعامد مثلث آن منطبق بر قوسهای طاقی می شوند و وزن گنبد وقاعده ی کروی دهانه ی گنبد را هم تحمل می کنند .

بناهای مذهبی که می‌توان آنها را جزو این گروه قرار داد عموماً ویژگی‌های نخستین خود را از دست داده‌اند. این طرح نشان بر وجود کارآیی دو محور اصلی عمود بر یکدیگر (یکی طولی و تعیین کننده و دیگری عرضی و فرعی) نیست، این گروه ترکیبی از دو پلان محوری و مرکزی است. از جمله کلیسای معروف با این سبک «ایا صوفیه» در شهر «استانبول» می‌باشد که در حقیقت یکی از شاهکارهای معماری بیزانس است کلیسای ایاصوفیه با سبک ترکیبی پلان محوری و مرکزی در زمان فرمانروایی ژوستی نین در استانبول بین سال‌های ۵۳۷-۵۳۲ میلادی یعنی نیمه اول قرن ششم بنا گردید. کلیسای اولیه در شورش سال ۵۳۲ که نیمی از ساختمان‌های شهر قسطنطنیه نیز نابود گردید، ویران شد. بلافاصله یوستینیانوس به معماران دستور داد که آن را با طرحی با شکوه‌تر دوباره بر پا سازند. این کلیسا با سرعتی فوق‌العاده در عرض پنج سال ساخته شد. نام دیگر آن «هاگیا صوفیا» یا «حکمت مقدس» می‌باشد. معماران برجسته آن «آنتیموس ترالسی» و «اسیدروس میلو توسی» می‌باشند

ابعاد آن ۹۱ × ۷۲ مترمربع و قطر گنبدش ۳۱ متر و ارتفاع آن از سطح زمین ۵۶ متر می‌باشد. پس از پیروزی‌های عثمانی در نیمه قرن ۵ میلادی چهار مناره رفیع و پشت بند عظیم به آن اضافه شد و آنرا تبدیل به مساجد گرداند که در قرن ۲۰میلادی تبدیل به موزه گردید. دو طرف گنبد دارای دو نیم گنبداست که فضای مربعی زیرصحن را به حالت بیضی در آورده است

گنبد روی چهارتاق قوس متصل به چهار جرز در ۴ گوشه مربع مرکزی متصل شده و بار سقف را به زمین منتقل می‌کند و دیوارهای زیر تاقها حمال بار و وزن بنا نمی‌باشند. چهل پنجره زیر گنبد، نوری فراوان و زیبا به داخل فضا بخشیده است. از آنجا که مردم در دوران بیزانس توجهی چندان به کاخ‌ها نداشتند بیشتر آثار معماری این دوره را کلیساها و بناهای مذهبی تشکیل داده‌اند

پلان باسیلیکایی که شباهتی زیاد به باسیلیکای رومی دارد. باسیلیکا نوعاً تالاری طویل با سقف چوبی بودکه ورودی بنای آن در یکی از اضلاع بلند آن قرار می‌گرفت و در انتهای آن دو شاه‌نشین به صورت قرینه ساخته می‌شدند

محور طولی که مدخل ورودی را به محراب کلیسا متصل می‌کند با یک یا دو ردیف دالان سر پوشیدهٔ فرعی فرا گرفته شده است و معمولاً قسمت فوقانی همین محور به اتاق‌ها و دهلیزهایی منتهی می‌گردد. تفاوت اصلی این پلان با «باسیلیکا» وجود محور عرضی ثانوی است که عمود بر محور طولی می‌باشد

پلان مرکزی از پلان‌های بارز و مشخص بیزانس می‌باشد که تاکید بر نقطه مرکزی دارد، اگرچه منشاء آن را می‌توان در روم دید، لیک این سبک در این دوره به مرحله تکامل رسیده است. محراب به عنوان قطب نما با تمام شکوه و زیبایی، روی به فضایی مرکزی دارد و مومنان را در مقابل خود می ایستاند از نمونه بارز این کلیساها: کلیسای «سان ویتاله» در راونا، «سن گویگوری» و «سانتا سر جیوس» و «باکوس» در استانبول

سبک معماری مینیمال

ایده سادگی و بی پیرایگی ایده ای کاملا نو و مربوط با زمان ما نیست، بلکه ریشه در بسیاری از فرهنگها از دوران باستان تاکنون داشته است، بی پیرایگی ابعادی دارد که دست آخر منجر به خلوص و کمال و زیبایی می شود. این اصطلاح در طراحی معمولا برای مواردی به کار میرود که طراح برای طرحش، تنها از المانهای اصلی و ضروری استفاده و سایر چیزهای اضافی که ممکن است بار تجملاتی داشته باشد را حذف میکند

بین سال های ۱۹۶۳و ۱۹۶۸ در آمریکا عمدتا در شهر نیویورک جنبش هنری ای به پا گرفت که با توجه به فلسفه وجودی آن “مینیمالیسم” نامیده شد. این سبک به عنوان نخستین جنبش هنری آمریکایی نیز شناخته میشود که هم زمان ریشه درکلاسیسیسم و مدرنیسم دارد و تاثیر عمیقی بر معماری، معماری داخلی و همچنین معماری منظر نیز داشته است

سبک مینیمال یا حداقل گرایی یک مکتب هنری است که در تمامی هنرها از جمله “معماری” ریشه دوانده است. به طور کلی “مینیمالیسم هنری” به معنای نمایان کردن حقیقت هر چیز است. ادامه ی این مکتب را که بگیریم به یک سادگی و بی پیرایگی می رسیم که در نهایت ما را به خلوص، کمال و زیبایی نزدیک می کند. مینیمالیسم فلسفی معتقد است که انسان برای زندگی کردن نیازهای محدودی دارد و مینیمال گراها در سادگی محض زندگی می کنند. به قول “فرانک استیلا” هنرمند مشهور مینیمالیستی: “آنچه می بینید همان چیزی است که می بینید”. به این مفهوم که با استفاده کمترازعناصرمی توان بیشترین تاثیر را ایجاد کرد. شعار مینیمالیست ها این است : ” انجام کارهای بیشتر با امکانات کمتر؛ کمتراما بهتر”. در این مکتب باید آنقدر پیش رفت تا به خلوصی درونی رسید

درمعماری مینیمال فقط از نشانه های اصلی، ضروری و کاربردی استفاده می شود و چیزهایی که زائد و تجملاتی به نظر می آیند حذف می گردند. در فضاهایی که به سبک مینیمال طراحی شده اند مخاطب محیط خویش را بهتر درک می کند و حضور خود را در آن مکان عمیق تر احساس خواهد کرد. شکل های هندسی ( کره . مخروط . مکعب) مشخصه ی سبک معماری مینیمالیسم هستند. دراین سبک این امکان برای مخاطب فراهم می شود تا اثر را طبق خواست و علاقه ی خود برداشت کند

به عبارت دیگر در این سبک طراحی، هنرمند یا مهندس کوچکترین تلاشی برای استفاد از جزئیات به منظور زینت دادن کار نمیکند، زیرا آنچه وجود دارد خود از تمامی جنبه های زیبا شناختی مبرا است

مینیمالیستها معتقدند با حذف حضور فریبنده ترکیب بندی و المانها باید بیشترین مفهوم را به نمایش گذاشت

در این نوع معماری میخواهیم فضاهایی بی آفرینیم که مردم را قادر سازد آگاهی خود را از وجود فیزیکیشان احیا کنند. در همین راستا خالی کردن فضا از مواد زائد به مخاطب کمک میکند تا درک خویش از محیط را بالا ببرد

با استفاده کمتر از عناصر، تاثیر بیشتری ایجاد کرد.

این جمله، بانی مکتبی شد که کارش کنار هم گذاشتن اجزای اصلی و لازم یک بنا در کنار هم بود، به طوری که این کار در نهایت اوج سادگی خانه را به تصویر بکشد

عملکرد گرایی در پیِ فرو کاستن تمامی عناصر ساختمان به اجزای عملکردی آن بود، در واقع ما با مجموعهای از نقاط که با تبدیل شدن به خط و صفحه، حجمی ایده ال را به ما میدهد؛ سعی در آن داریم که در”عین سادگی” تمامیت خود را به وضوح به تصویر بکشانیم. تمام مختصات این سبک دارای هویتی هستندکه نیازی به استفاده از جزییات به منظور زینت دادن در طراحی داخلی و خارجی نیست و خود پاسخگو بیان مفهوم است

معماری مینیمالیسم علاوه برشفافیت فیزیکی از لحاظ فلسفی نیز شفاف است و انتزاع و فرو کاستگی در نهایت قدرت و هنرمندی در بناهای معماری به چشم میخورد. نکته حائز اهمیت در این سبکِ معماری استفاده از تکنولوژی و روش های پیشرفته اجرا، استفاده از شیشه، فلز و بتن بود

در این سبک معمار تلاش میکند تا با کنار گذاشتن و ناسادگیها که ذهن مخاطب را بیهوده به خود مشغول میدارند و تنها با به کار بستن عناصر لازم اثر خود را در معرض ادراک مخاطب قرار دهد. در این بین ایده معمار در یک سیر انتزاعی تکامل یافته و در صورت غلبه بر محدودیتهای موجود، مسائلی چون اقتصاد، ضوابط، کارفرما و …در نهایت انتزاع بیان میشود؛ این موضوع قابلیتهایی در معماری مینیمال ایجاد میکندکه میتواند موجب استمرار آن در بعد زمان و مکان باشد

به دلیل کمی عناصر و عوامل تعریف کننده، محصول نهایی شباهت و قرابت بسیار بیشتری با ایده اولیه معمار دارد و به دلیل سادگی، خلوص عناصر و انتزاع فراوان به کار رفته در خلق اثر،  افق تأویل از متن فوق به نحو چشم گیری گسترده تر می-گردد. این قابلیت از سویی به معمار کمک میکند تا از ابزاری واحد برای بیان مفهوم متعدد استفاده کند و از سویی به مخاطب متن معماری امکان می دهد تا آن را مطابق پیش زمینه ها و علایق خویش تفسیر نماید ، این ویژگی های مینیمالیسم به آن کمک میکند تا در شرایط زمانی مختلف، به عنوان ابزاری برای بیان مفاهیم و ایده های مختلف به کار گرفته شود و قابلیت تطابق و پاسخ به مسائل مختلف را داشته باشد ..

سبک معماری هنر تزیینی یا آرت دکو

هنر تزیینی یا آرت دکو (به فرانسوی: Art déco) یک سبک و جنبش هنری در معماری، هنرهای تجسمی و طراحی است که برای نخستین بار در فرانسه پیش از جنگ جهانی اول ظاهر شد. واژه آرت دکو کوتاه شدهٔ عبارت آرت دکوراتیف از نمایشگاه بین‌المللی هنرهای تزئینی و صنعتی مدرن که در سال ۱۹۲۵ در پاریس برگزار شد برگرفته است

دکو از سبک‌های مختلفی همچون مدرنیسم، نئوکلاسیک، کوبیسم و… الهام می‌گرفت و در آمریکا به شکوفایی رسید

این سبک در تلاش بود تا ظاهری یکپارچه داشته باشد و تصویری از استقامت و امید به آینده را به نمایش بگذارد. همچنین در عین حال که اشاره‌هایی به تمدن‌های گذشته داشت، از تکنولوژی‌های جدید عصر خود نیز کمک می‌گرفت. این سبک بعد از برگزاری نمایشگاه هنرهای تزئینی سال ۱۹۲۵ در پاریس، به مرور زمان به هالیوود نیز راه پیدا کرد و به سرعت در سطح جهانی به شهرت رسید

آرت دکو پس از جنگ جهانی دوم، دیگر شهرت قبل را نداشت اما به طور کامل به فراموشی سپرده نشد. این سبک تقریباً بر روی تمامی ابعاد زندگی مردم آن دوره و طراحی‌های آینده تأثیر داشت و می‌توان گفت که نسل جدیدی را شکل داد

آرت دکو ویژگی‌های منحصر به فردی داشت که آن را از سایر سبک‌ها متمایز می‌کرد. البته ممکن است ویژگی‌های ساختمان‌های آرت دکو با یکدیگر تفاوت داشته باشند اما به طور کلی موارد زیر از جمله ویژگی‌های رایج آن‌ها به حساب می‌آید

شکل‌های هندسی ، استفاده از خطوط زیگزاگ ، نقاشی‌های دیواری ، مجسمه و نقش برجسته ، فلزکاری ، درون مایه‌های اساطیری ، ملی‌گرایی

شمایل‌نگاری

رنگ‌های استفاده شده در نمای بیرونی یا داخلی ساختمان‌های آرت دکو، محدوده‌ی متنوعی را در برمی‌گرفتند و معمولاً با یکدیگر تضاد داشتند. همچنین این ساختمان‌ها وسیله‌ای برای شرکت‌ها بودند تا ملی‌گرایی خود را از این طریق به نمایش بگذارند. برای مثال بعضی از ساختمان‌ها در آمریکا، مجسمه‌های بزرگی از عقاب را در طراحی ساختمان استفاده می‌کردند که نشان بزرگ ایالات متحده آمریکا به شمار می‌رود

در معماری آرت دکو شکل‌های هندسی به‌کار می‌رفت و نقش‌اندازی روی شیشه و استفاده از بلوک‌های شیشه‌ای نیز در این سبک رواج پیدا کرد که در طراحی بعضی از ساختمان‌ها به جای آجر از آن‌ها استفاده می‌شد

بعضی از ساختمان‌های آرت دکو و به خصوص آسمان‌خراش‌های آن، گوشه یا بُرشی پله‌دار را در برمی‌گرفتند که شکلی مدور داشت

ساختمان‌های آرت دکو (به جز آسمان‌خراش‌ها) سقف مسطحی داشتند و از مصالح قدیمی یا جدید برای ساخت آن‌ها کمک می‌گرفتند که شامل لینولئوم، یشم سبز، کاشی تراکوتا، فولاد و باکالیت می‌شد

فلز، گزینه‌ای عالی برای به تصویر کشیدن آنچه آرت دکو به دنبال آن بود، یعنی استقامت و قدرت صنعتی به حساب می‌آمد. معماران آرت دکو به سقف‌های مسطح، جان‌پناه و منار یا ساختارهایی شبیه به برج اضافه می‌کردند تا به کمک آن‌ها گوشه‌ای از ساختمان یا بخش ورودی را بیشتر در معرض توجه قرار دهند

یا همان «آرت مدرن»، سبک بین‌المللی آرت دکو به حساب می‌آید (Streamline Moderne) استریم‌لاین مدرن

اما استریم‌لاین بیشتر بر روی خطوط افقی تأکید داشت و از تزئینات کمتری برای نمای آن استفاده می‌شد که اغلب سفید بودند. در مقابل، آرت دکو به ساختمان‌های بلند و عمودی تمایل نشان می‌داد و از رنگ‌های روشن استقبال می‌کرد

سبک معماری پست مدرن یا پسانوگرا

منظور پست مدرن در فارسی به فرا مدرن و پسامدرن معنی شده است که شرایط بعد از مدرن و یا مرحله ای تاریخی بعد از مدرن است. بعضی پست مدرن را دوره فرا صنعتی تلقی کرده اند وعده ای هم آن را دوره های متفاوت از مدرن می دانند

نظریات پست مدرنیسم و نقد آن از مدرنیسم در موارد ذیل قابل بررسی است:

الف :  عقلانیت   ب : ایده ئولوژی    ج : کثرت گرایی   د : تاریخ    و : رسانه ها     ه : زبان    ی : تکنولوژی

پست مدرنیسم پیکره پیچیده و در هم تنیده و متنوعی از اندیشه ها ، آرمان و نظریاتی است که در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی سر برآورد و بعدا اندیشه های دیکانستراکشن (Deconstruction) و مکاتب فکری غرب از جمله فمینیسم و پسا استعمارگرایی و غیره جزء واژه پست مدرن فلسفی مطرح شدند

هابرماس معتقد است که ، کاربرد “پسا” بیشتر تداوم جریانی را ثابت می کند ، نه پایانش را. همانطور که مقصود جامعه شناسان از واژه پسا صنعتی را نشان می دهد و نه پایانش را .در تفکر پست مدرن تاکید بر وجه محلی یا بومی در مقابل قطب بندی جهانی و فردی ، عینی و ذهنی پیشی می گیرد و بر اساس همین دیدگاه است که بر بازی زبانی نامتجانس و ناهمگن ، امور نامتوافق ، بی ثباتی ها و ناپایداری ها ، گسست ها وتضادها تاکید دارد .

در تفکر پست مدرن هنر صرفا یک تجربه زیبا شناختی نیست ، بلکه روش شناخت جهان است.ویژگی شاخص هنر پست مدرن تاکید بر کلیشه ، تقلید هزل آمیز ازسبک های مختلف و اختلاط و امتزاج رنگ های مختلف کولاژ  (Collage)  است.هنر دردنیای پست مدرن نه تعلق به چارچوب ارجاعی و معیار داوری خاصی است و نه به پروژه یا اتوپیای خاصی تعلق دارد

آغازگر این جنبش کسی نبود مگر یکی از شاگردان لویی کان به نام رابرت ونچوری.وی در جواب شعار میس که اظهار داشته: “کمتر بیشتر است” ، بیان میکند “که که کمتر کسل کننده است “. از نظر ونچوری معماری تنها تکنیک نیست بلکه مسائل بسیار پیچیده و متضاد در ساختمان وجود دارد که نمی توان آن ها را نادیده گرفت

خانه مادر ونچوری اولین ساختمان ساخته شده به سبک پست مدرن و نماد این معماری است.
ونچوری در طرح خود از از نمادهایی همچون بام شیبدار وپنجره و قوس سر در ورودی و لوله دودکش استفاده کرد که نماد و نشانه های یک خانه در غرب به شمار می رفت.اگرچه نمای این ساختمان به صورت متقارن طراحی شده ولی به دلیل پیچیدگی و ملزومات خاص در چیدمان اتاق ها در نمای ساختمان پنجره ها به صورت نامتقارن طراحی شده اند. با  توجه به طرح ونچوری، به معماری پست مدرن معماری پاپ یا معماری مردمی هم می گویند.

هر كجا از معماری پست مدرن صحبت می شود منظور پست مدرن خاكستری است و معماری پست مدرن سفيد به لحاظ تشابه زياد با معماری مدرن بيشتر به نام نئو مدرن يا معماری جديد خوانده می شود

معماری پست مدرن سفید درسال ۱۹۷۲ میلادی ۵ معمار بیانیه ای را در شهر نیویورک ایالات متحده به چاپ رساندند که حاوی آثار آنها طی دو دهه گذشته بود. آثار آنها تماما سفید بودند و حال و هوای سبک کوربو و معماری اینترنشنال یا همان سبک بین المللی را داشتند. آنها سبکی التقاطی از احجام سفید رنگ معماری بین المللی و احجام هندسی و ساده معماری پست مدرن ابداع کردند

به طور کلی معماری داخلی و معماری پست مدرن ملغمه ای است از احجام هندسی ساده نظیر مکعب، هرم ، استوانه در ترکیب با رنگهای متضاد و درخشان و در نورپردازی دزر عین توجه به نور طبیعی در معماری داخلی تجاری نیز از نورهای درخشان و رنگی و حتی نئون به عنوان آموزه هایی از مکتب طراحی هنرپاپ نیز استفاده می شود.دو تن از معمارهایی که در کتاب جنکس از آنها نام برده شد، آلدو رسی ایتالیایی و جیمز استرلینگ بریتانیایی بودند، که هر دو پیش از اینکه متد تاریخی را در طراحیهای خود اتخاذ کنند، در واقع طراحان مدرن بودند.

از نظر معماری پست مدرن شرایط زیر فرم ساختمان را تعیین می کنند: خصوصیات فرهنگی ، اجتماعی ، تاریخی و اقتصادی افراد که از آن ساختمان استفاده می کنند.خصوصیات شهری ، خیابان ، میدان ، کوچه ، مغازه.شرایط اقلیمی ، رطوبت ، سرما ، گرما ، جنگل ، صحرا.نحوه زندگی روزمره اهالی ساختمان ، نیازهای آنها ، پیش زمینه های ذهنی

پارادایم های معماری پست مدرن غرب
پارادایم پدیدارشناسی ، پارادایم پساساختارگرای ، پارادایم نشانه شناسی ، ساختارگرایی ، پساساخترگرایی ، شاوده شکنی از پارادایم های معماری پست مدرن است
به طور کلی، به ِ کارگیری مناسب و صحیح عناصر تشکیل دهنده فضای معماری فنی است که باید قدم به قدم فراگرفته شود ، خلق یک فضای معماری مطلوب نتیجه تفکر و تعقلی بس منضبط و دقیق است و از اصول و فنون معینی پیروی میکند که پس از آزمودنهای بسیار به ثمر میرسد
هدف از فراگیری الگوهای متفاوت خلق فضا، به وجود آوردن یک سیستم ابتدایی برای یادگیری، تشخیص، ساختن و فهم پیامهای فضایی است
دانستن همه این عوامل در کنار شناخت مکانیسم کشف فضا به درک بهتر پیامهای فضای معماری کمک میکند

سبک معماری پایدار

مهمترين تعريفي كه در اجلاس ريو از توسعه پايدار ارائه شد، بدين قرار است : توسعه اي كه نيازهاي كنوني بشر را بدون مخاطره افكندن نياز نسلهاي آينده، برآورده ساخته و در آن به محيط زيست و نسلهاي فردا نيز توجه شود . جان راسكين، ويليام موريس  و ريچارد لتابي  از پيشگا مان نهضت معماري پايدار محسوب مي شوند. راسكين در كتاب “هفت مشعل معماري ” خود ميگويد كه براي دستيابي به رشد و پيشرفت مي توان نظم هارمونيك موجود در طبيعت ر ا الگو قرار داد .هدف از طراحي ساختمان هاي پايدار كاهش آسيب آن بر روي محيط از نظر انرژي و بهره برداري از منابع طبيعي است ، كه شامل قوانين  همچون كاهش مصرف منابع غير قابل تجديد ، توسعه محيط طبيعي و حذف يا كاهش مصرف مواد سمي و يا آسيب رسان بر طبيعت در صنعت ساختمان . در کل ساختماني كه كمترين ناسازگاري و مغايرت را با محيط طبيعي پيرامون خود و در پهنه وسيع تر با منطقه و جهان دارد. طراحي پايدار و همگن ، طراحي اي تلقي ميشود كه در آن هر جزيي به عنوان بخشي از كل بزرگ تر به خوبي مورد توجه قرار گيرد  و  معماري پايدار در بر دارنده آميزه اي از ارزشهاي زيباشناختي ، محيطي، اجتماعي، سياسي و اخلاقي است

اصول معماری پایدار ؛ حفظ انرژي ، هماهنگي با اقليم ، كاهش استفاده از منابع جديد ، برآوردن نيازهاي ساكنان ، هماهنگي با سايت  و كل گرايي میباشد . امروزه ساختمان ها نیز بخشي از محيط زيست را تشكيل مي دهند و بخش اعظمي از آلودگي هاي زيست محيطي را ايجاد مي كنند . با توجه به این که ساختمان سازی را نمیشود متوقف کرد بهتر است سعی شود تا آسیب یه محیط زیست را به حداقل رساند . به طور کلی معماری پایدار سه رکن دارد ، ارتقاي ك يفي زندگي و سلامت انسانها نسل حاضر و نسلهاي آينده ، تامين نيازهاي روزمره انسان ، حفظ سيستم هاي اكولوژيكي و منابع انرژي هدف كلي از طراحي پايدار در يك ساختمان اين است كه به واسطه بهره وري صحيح از انرژي و منابع طبيعي تأثير سوء ساختمان بر محيط زيست كاهش يابد

سبک معماری پرش کیهانی / غیر خطی

چارلز جنکز شخصی بود که این نظریات جدید علمی و فلسفی را وارد حوزه معماری نمود. وی مبانی نظری معماری پرش کیهانی را در سال 1995 در کتاب خود به نام معماری پرش کیهانی مطرح نمود، و اين نظريات را وارد حوزه معماري كرد. از نظر چارلز جنكز معماری بايد معلول باشد. معلول ديدگاه انسان از خود و از جهان پيرامون خود معماری بايد معلول شرايط امروز باشد. به عقيده جنكنز اگر در جهان سنت فرم تابع سنت و در جهان مدرن فرم تابع عملكرد بوده است. در جهان كنونی فرم تابع ديدگاه جهانی بايد باشد

اگر ميس وندرو شعار كمتر بيشتر است را در  معماری مدرن مطرح كرد، جنكنز بر اساس نظريه پيچيدگی و به نقل از فیلیپ اندرسون شعار بيشتر متفاوت است را تكرار كرد

اغلب معماران دهه 80 سبک دیکانستراکشن که به سمت سبک فولدینگ گرایش پیدا کرده بودند، از اواسط دهه 90 میلادی، مبانی نظری معماری خود را بر اساس مباحث جدید علمی مطرح شده بنا نهادند. معمارانی همچون پیتر آیزنمن، فرانک گهری و دنیل لیبسکیند روند پیدایش و تکامل را در طرح های معماری خود پیاده کرده اند. در ساختمان های آنها، روند طراحی و پیدایش، مشابه همان صورتی انجام می پذیرد که در مقیاس بزرگتر یعنی کیهان اتفاق می افتد

يكي از ساختمان هاي جالب توجه كه در اين سبك ساخته شد طرح فرانك گهري براي موزه گوگنهايم در شهر بيلبائو است . گهري بر خلاف اكثر معماران زياد اهل بحث و تبيين مباني نظري نيست. دیگران و خصوصاً چارلز جنکز در مورد طبقه بندی و تشریح مفاهیم طرح های گهری بسیار بیش از خود او تلاش کرده اند.جنکز از این ساختمان به عنوان یکی از سه ساختمان مهم سبک معماری پیدایش کیهانی نام برده و معتقد است بسیاری از مبانی این سبک در این ساختمان پیاده شده است

فیلیپ جانسون در مورد گهری و این طرح وی چنین اظهار داشته: کار گهری گفتاری نیست، این هنر است. من همواره گفته ام: کلام هنر را از بین می برد

جنكز ضوابط اين معماری را در هشت مورد نام برده است ، ساختمان مجاور طبيعت با استفاده از گفتمان طبيعی ، نمايش مبدا كيهانی سازماندهی خودی وظاهر شدن و پرش به يک سطح بالاتر يا پايين تر ، عمق سازماندهی،چند ظرفیتی،و پيچيدگی و مرز آشفتگی ، تجليل از گوناگونی و تنوع و دگرگونی ، ايجاد گوناگونی از طريق روش های تكه چسبانی یا کولاژ ، تصديق زمان وبرنامه اجباری و چرخه طبيعی و كثرت گرايی ، بيان موضوعات به صورت نشانه های دو گانه يعنی نشانه های زيبايی و نشانه های ايده ها و توجه به علم خصوصا علم معاصر در مورد مباحث نشانه های كيهانی

جنکز معتقد است که به این سبک می توان سبک ارگانیک گفت، زیرا بر اساس پیدایش در یک کیهان، ارگانیک استوار است. ولی به واسطه تشابه اسمی با معماری ارگانیک فرانک لوید رایت، چارلز جنکز به این سبک نام معماری پیدایش کیهانی را داده است. اگر چه وی از این سبک به نام های معماری پرش کیهانی و معماری غیرخطی نیز نام می برد

این سبک سبک جدیدی است که بیش ۱۰ الی ۱۲ سال سابقه ندارد این معماری را می توان سبک تکمیل کننده تا خوردگی ( فولدینگ ) و واسازی دانست در هند ، مصر ، یونان ، ژاپن و همچنین غرب در سراسر عصر رنسانس معماران کیهان را در ساختمانهایشان نشان داده اند امروزه نیز معماری باید همان روند را ادامه دهد و به سمت دیدگاههای معاصر که نظریات پیدایش کیهانی را شامل می شود حرکت کند

شاید مناسب ترین کلام در این زمینه صحبت جکنز در سخنرانی موزه هنرهای معاصر باشد که از تغییر در الگوها و مدل های گذشته صحبت می کرد. به گفته او در زمان ما تغییرات عظیم در علم و همچنین نگاه کل جهانیان به علوم پدیدار شده است که قابل مقایسه با تفکرات گذشته گان نیست. مهمترین زمینه های که جنکز در ارتباط با این تغییرات بحث می کند این گونه است که در تفکر نیوتونی ، جهان همانند ساعت در نظر گرفته می شد و نظمی اهنین بر ان حاکم بود که کل کائنات را در برمی گرفت ، در حالی که در دانش امروز ، جهان منظم و قابل پیش بینی نیست و کل کائنات به مراتب پیچیده تر از ان است که به سادگی و سهولت یک دستگاه مکانیکی کار کند

همچنین جنکز از غیر خطی بودن جهان و غیر قابل پیش بینی بودن اجزاء در فیزیک کوانتوم بحث می کند که دانشمندان بزرگی همچون هایزنبرگ و استفان هاوکینگ از آن صحبت می کنند جهانی که چون موج در هم می پیچد و سباه چاله های کهکشانی همه چیز را در خود فرو می برند. بدین ترتیب هندسه دکارتی که با خطوط مستقیم و جهات افقی و عمودی و قائم سر و کار داشت که نتیجه آن معماری با زوایای قائمه می باشد. با هندسه غیر خطی و موجی شکل و ابر مانند دیگر خواص ساده خود را از دست داده و دریافت تازه ای از جهان را به دست می دهد

فراکتال: بر اساس مشاهدات فیزیک جدید جهان از اجزا خود همانند تشکیل شده است که هر جزء کوچک شبیه جزء بزرگتر خود بوده و در مجموع سیستمی به وجود می اید که اجزاء آن شبیه کل می باشد این خاصیت را فراکتال نامیده می شود .و می توان خصوصیات خود تنظیمی در طبیعت که بر خلاف ماشین های مکانیکی دست ساز بشر که می تواند خود را تنظیم و ترمیم کند اشاره کرد . آینده معماری به سمت هوشمندی فرم و فضا و همچنین به سمت و سوی تولید مصالح جدید و هوشمند اعم از دیوار،کف ، سقف و تاسیسات و غیره در حرکت است. علم پیچیدگی عناصر موجود در جهان را به دو قسم تقسیم می نماید ، چیزهایی که نظم ساده ای دارند و از سیستم خطی و قابل پیش بینی پیروی می کنند ، چیزهای که نظم پیچیده ای دارند مانند کهکشانها و فهرستی از میلیاردها کهکشان که رفتار آنها غیر قابل پیش بینی می باشند .تکامل از سادگی به سمت پیچیدگی سیر می کند . تاریخ جهان نیز دارای چنین روندی است و ما می توانیم پیشرفت را مساوی پیچیدگی بیشتر فرض کنیم

غیر خطی بودن : جهان مدرن عالم را گسترش مستمر در طول خطی می دید که  فیزیک دانان و ریاضی دانان می توانند آن را رسم کنند. در طی بیست سال گذشته ، فرضیه های متفاوتی طرح شده مبنی بر این که «بیشتر» پدیده های عالم غیر خطی و رفتاری غیر قابل پیش بینی دارند. رشد آرام موجی شکل ، نشان دهنده تداوم طبیعت ، وحدت و توازآن است .  در حالی که پیچش ناگهانی نشان دهنده بلایای طبیعی و یا عوض شدن از یک سیستم به یک سیستم دیگر است

معماری موجها و پیچشها : برآمدگی و پیچیش دو نوع از نشانه هایی هستند که چارلز جنکز از انها برای طراحی دسته ای از درهای فلزی برای نشان دادن سیر حرکت انرژی متمرکز در کیهان استفاده کرده . ایشان معتقد هستند که معماری، همواره باید با چننین مباحثی در ازتباط باشد ؛ اگر چه معماری نباید خود را منحصرا در نوک پیکان علم قرار دهد، ولی باید همواره سعی کند که مرزهای دانش را جلو ببرد

پیدایش ناگهانی – تغییر مرحله ای :هر معماری خوب می داند که رمز  یک ساختمان موفق ، شگفت انگیز بودن آن است . چه از جنبه مثبت و چه منفی باید پدیده ای غیر قابل پیش بینی در هر ساختمان یا شهری خلاق وجود داشته باشد

عمق سازماندهی : “زمان معمار است” حقیقت غیر قابل انکار در این سخن نهفته است . هر چه زمان بیشتری صرف طراحی ساخت یک خانه ، کلیسا یا شهر شود.، پیچیدگی آن نیز بیشتر می شود – در صورتیکه معمار و صاحب کار با هم به طور خلاقانه معانی جدیدی را به هم پیوند دهند – برعکس، ساختمانی که با سرعت ساخته شود، نمی تواند عمق سازماندهی داشته باشد

جهان اعجاب انگیز و معماری کیهانی : اگر معماری باید به سمت طبیعت و فرهنگ گرایش پیدا کند بهتر آن است که به سمت یک مجموعه بزرگتری ، یعنی کل کل کیهان گرایش نماید معماری همواره پاره ای از ابعاد کیهانی را در فرهنگ های کهن دربرداشته و دارد

به صورت بنیادین ما شروع به حرکت به سمت یک کیهان متحول در تقابل با کیهان ایستا کرده ایم

سبک معماری دیکانستراکشن

دیکانستراکشن به ساختار زدایی، شالوده شکنى، واسازى، بنیان فکنى، ساختارشکنى و بنیان فکنى در طراحی بیان میشود .

سبک معماری دیکانستراکشن  سبکی از معماری است که از بطن فلسفه و مباحث فکری نیمه دوم قرن گذشته در غرب ظاهر شده است . مکتب فکری  دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا  فیلسوف  معاصر فرانسوی پایه گذار ی شد او یکی از فلاسفه شاخص  مکتب پسا ساختارگرایی است

معماری دی کانستراکش یا ساختار شکن اصول و مبانی ساختارگرایی را به چالش می کشد. دیکانستراکشن ها معتقدند، هر پدیده، ماهیت مستقل خود را دارد و هیچ دو فرد یا پدیده مشابه و تکراری وجـود ندارد و هیچ برداشتی بر برداشت دیگر ارجحیت ندارد

ویژه گی های  سبک معماری  دیکانستراکشن ، ایجاد احساس تعلیق ، ناپایداری  و پویایی ، استفاده از سطوح و خطوط مورب و کج و معوج ، همجواری نماد های نامربوط در کنار یکدیگر و تداخل احجام و سطوح معلق در یک ترکیب هنرمندانه  میباشد .

سبک دیکانستراکـشن را از زیـر مجموعه های پست مدرنیسم می دانند چراکه معماری دیکانستراکشن باید هم پاسخگوی بینش های آینده نگر و هم بینش های گذشته نگر باشد و همـه سلایق را در زمان حال در نظر بگیرد .

دیکانستراکش سبکی از معماری است که قانون فرم تابع عملکرد را نیز نادیده گرفته و بر خلاف آن پیشروی میکند اینگونه که بر اساس شکل و فرم عملکرد تعیین میشود . در این سبک، بـه عنـوان مثال هـم احجام متقارن وجود دارند و هم احجام نامتقارن ولی آنچه مهم می باشد، آن است کـه هر دوی ایـن تقابل ها وجود دارند و هر کدام به صورت احجام مستقل با ماهیت جدا به کار رفته اند.

ساختارگرایان معتقدند با استفاده از استدلال استقرایی و بررسی نظم پدیده های مشابه و تکراری می توان روابط پدیده ها را کشف کرد و چون همه اعمال انسان از ضمیر ناخودآگاه او شکل می گیرد، این تکرار و نظم در پدیده های انسانی وجود دارد، در حالی که دیکانستراکشن ها معتقدند هر پدیده و هر متنی، ماهیت مستقل خود را دارد و هیچ دو فرد یا پدیده مشابه و تکراری وجود ندارد

بر پایه مکتب فکری دیکانستراکشن از اوایل ۱۹۸۰، سبک معماری دیکانستراکشن توسط پیتر آیزمن وارد حوزه معماری در آمریکا شد. او معتقد بود معماری نیز مانند سایر علوم باید خود را با زمان و تحولات آن سازگار کند. از نظر آیزمن، معماری مدرن، معطوف به آینده و معماری پست مدرن، معطوف به گذشته می باشد، ولی تفکر و اندیشه معمار امروز باید بر اساس شرایط کنونی شکل گیرد

پیتر آیزنمن بر این باور است که در زندگی امروز ما، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام، ثبات و بی ثباتی، زشتی و زیبایی، سودمندی و عدم سودمندی، صداقت و فریب، پایداری و تزلزل، صراحت و ابهام وجود دارد، نمی توان از یکی برای استتار دیگری استفاده کرد، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در ساخت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود

یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن ، مرکز هنرهای بصری وکسنر ( 1989 – 1982 ) در شهر کلمبوس آمریکا است . در مسابقه ای که در سال 1982 برای طراحی این ساختمان صورت گرفت ، معماران معروفی از جمله مایکل گریوز ، سزار پلی ، آرتور اریکسون و پیتر آیزنمن شرکت کردند
سایت این ساختمان در قسمت ورودی اصلی دانشگاه ایالتی اهایو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد . عملکرد بنا ، نمایش آثار هنرمندان  و دانشجویان دانشگاه در آن است . هر یک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و ساختمانهای موجود در سایت قرار دادند . ولی در کمال تعجب ، ساختمان طراحی شده توسط آیزنمن به گونه ای بود که فضای باریک بین دوساختمان موجود در سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته بود و تعجب بیشتر آن که طرح وی به عنوان برنده اول اعلام شد . از آن زمان سبکی در معماری به نام دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری به نام سبک دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت

پس از باز نمودن و شکافتن فضای بین این دو ساختمان در سایت ، آیزنمن متوجه پی های یک بنای قدیمی شد که مربوط به دانشکده نظامی بود . این بنا در دهه پنجاه میلادی تخریب شده بود ، ولی هنوز بخشی از پی های آن در زیر خاک در محل سایت مدفون بود . اگر چه این ساختمان دیگر وجود نداشت ، ولی آیزنمن با وارسی دقیق سایت متوجه آن شده بود . وی این ساختمان را که دیگر در حاشیه قرار گرفته و به تاریخ سپرده شده بود ، به عنوان بخشی از متن موجود ، که همان سایت پروژه باشد ، قرائت کرد و این قرائت را به صورت کالبدی نمایش داد . لذا در طرح آیزنمن ، بخشهایی از ساختمان دانشکده نظامی ، که شبیه یک قلعه نظامی بود ، در قسمت سردر ورودی ساختمان مرکز هنرهای بصری وکسنر بازنمایی و بازسازی شد .

معماری دیکانستراکشن به عنوان یک سبک فراگیر و جهانی عمر نسبتاً کوتاهی داشت و از حدود یک دهه فراتر نرفت ولی تأثیر شگرف و بنیادین بر شیوه طراحی و نوع بازنمایی معنی و تفسیر در حوزه معماری داشت.  معماران سبک دیکانستراشن در اوایل دهه نود میلادی به سمت مکتب فولدینگ گرایش پیدا کردند

سبک معماری بروتالیسم یا زبره کاری

بروتالیست سبکی از معماری است که در آن ساختمان‌ها با بتن بکر و بدون روکش و دیگر عناصر کاربردی و به عبارتی عریان و عاری از زینت اجرا می‌شوند. اصطلاح (بروتالیسم) در ۱۹۵۴ در فرانسه و انگلستان برای توصیف این شیوه بکار رفت

این اصطلاح ریشه در واژهٔ فرانسوی بتون بروت به معنای «سیمان خام» دارد، عبارتی که توسط لوکوربوزیه برای تشریح متد استفاده خاصش از سیمان استفاده می‌شد، متدی که توسط آن بسیاری از بناهای پس از جنگ جهانی دومش را ساخت. این اصطلاح پس از این که توسط رینر بنهام، منتقد معماری در عنوان کتابش:  “معماری بروتالیست نوین: اخلاقیات یا زیبایی‌شناسی؟” در سال ۱۹۶۶ میلادی به کار گرفته شد، رواج بسیاری پیدا کرد، مضمون کتاب توصیف برخی دیدگاه‌های معمارانه بود که اخیراً در اروپا رایج شده بود

ریشه اصلی پیدایش فلسفه و سبک معماری بروتالیسم را می‌توان در حوادث پس از جنگ جهانی دوم جستجو کرد؛ چراکه به سبب سال‌ها جنگ تمام عیار، اقتصاد اروپا به کلی فلج شده بود و امکان استفاده از مصالح معمول ناممکن می‌نمود. بنابرین تمامی معماران به دنبال مصالحی ارزان برای جایگزینی با فلز بودند که در نهایت جستجوهایشان به بتن ختم شد

فلسفه بروتالیسم پیدایش خود را مدیون بتن و استفاده از آن در سطوح گسترده است. لیکن در این سبک هیچ محدودیتی برای استفاده از متریال‌هایی نظیر چوب، آجر، شیشه، فولاد و سنگ‌های تراش نخورده به شکل خام آنها نیز وجود ندارد. البته سبک معماری بروتالیسم با ویژگی‌های همچون طراحی چهارگوشه و قالب‌بندی نمایان نیز شناخته می‌شود. با این حال مهم‌ترین نکته در سبک معماری بروتالیسم در تفاوت آن با سایر سبک‌های معمول نهفته است؛ چراکه تمامی سبک‌های رایج دیگری نظیر سبک معماری دیکانستراکشن و یا سبک معماری فولدینگ  به واسطه حجم خاص خود اهمیت پیدا می‌کنند. در حالیکه سبک معماری بروتالیسم، مبتنی بر مصالح به کار رفته در آن است

دو اصل سبک بروتالیسم ، آشکار ساختن خشونت مواد و مصالح ساختمان و اغراق در مقیاس ساختمان و عوامل آن مانند در و پنجره میباشد .

این سبک در ساخت و ساز ساختمانهای عمومی نظیر تئاتر.سالنهای کنسرت وموزه ها و…موردتوجه قرار گرفت که عکس العملی در برابرزیبایی سست وساختگی رایج بود و برای خصوصیات دیگر این سبک میتوان به تاکید بر فرم خشن با استفاده از متریالهای خام  و سطوح با بافت سنگین و ساختمانهای حجیم تندیسگونه ، پنجره ها با بازشوهای کوچک ، ترکیب پر وخالی که به دیوار ظاهر جعبه تخم مرغ می دهد و سیستم های مکانیکی به صورت نمایان داخل ساختمان به کار می رفتند ، قطعات بتن پیش ساخته و سریع و اقتصادی اشاره کرد .

نخستین بار در سال ۱۹۵۳ میلادی، توسط پیتر و آلیسون اسمیتسون، مورد استفاده قرار گرفت. این زوج علاقه‌مند به نمایش خام مصالح بودند.این دو معمار انگیسی تبار در پدید اوردن این سبک سهیم بودند. مدرسه هانزتنتن در نورفولک انگلستان، ساختمان اکونومیست و مجموعه باغ رابین هود هر دو در لندن، جزو بناهای این دو معمار به سبک بروتالیسم است

از بنیان گذاران و مشهورترین معماران این سبک می توان از لوکوربوزیه نام برد

از دیگر معماران مشهور این سبک، پل رودولف می باشد. طرح او برای دانشکده معماری  و هنر دانشگاه ییل در آمریکا، یکی از بهترین نمونه های معماری بروتالیسم می باشد. در این ساختمان نمای نمایان بتن، شیار داده شده تا زبری ان وضوح بیشتری داشته باشد. همچنین تیر ها و ستون ها به شکل اغراق امیز بر روی احجام مکعب شکل این بنا ظاهر شده است

از جمله ساختمان های اجرا شده به این سبک در ایران، می توان از ساختمان خوابگاه دانشکده فنی و مهندسی انقلاب تهران، ساختمان کتابخانه و خوابگاه های دانشگاه شیراز، شهرک اکباتان ، انجمن فرهنگی ایران و امریکا ( کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ) در تهران و رستوران پیک نیک در کنار مقبره فردوسی در توس نام برد

سبک معماری الگوریتمیک

معماری الگوريتميک از زمان پيدايش تا كنون در دو زمينه خلاقيت‌های فرمی – فضايی و نوآوریي‌های تكنولوژيكی فعاليت كرده است: اصول و ويژگی هایی همچون استفاده از سطوح نرم و سيال، ريز شدن اين سطوح به قطعات متشابه ولي غير همسان، تغييرات تدريجی فرم‌ها و قطعات، انطباق‌پذيری و پاسخگو بودن معماری و اجزا آن به شرايط درونی و بيرونی پروژه و نظاير اينها، شعارهای اصلی رفتارهای فرمی – فضايی معماری الگوریتمیک است حال آنكه تمايل به استفاده از تكنولوژی‌های پيشرفته طراحی و ساخت، حوزه‌های جديدی از نوآوری‌ را فراهم آورده است. تمرکز بر این حوزه‌های جديد، منطق تكنولوژی را از حد امكاناتی برای ساخت فراتر برده، به زيرساخت‌های اساسی معماری هدایت میكند و ارزش‌ها و كيفيت‌های نقد و طراحی را فراهم می‌نمايد .

شايد اين اندازه‌ گرايش به فناوری در معماری الگوريتميک از نقد آن به دوران معماری پست مدرن و جريان‌های هم عصر آن شكل گرفته باشد. معماری پست مدرنيزم، ديكانستراكشن ، فولدينگ و .. با گرايش بسيار به سمت محتوای تئوريک و مفهوم کانسپت در معماری، به شدت رسالت و نقش معمار را به عنوان شاعر فضاها تعريف نمودند. معمار كه انديشمندی در جهان هستی بود، از مجرای مطالعات فلسفی، تاريخی به ارائه كانسپت‌های مفهومی می‌پرداخت و اثر معماری را همچون محتوايی هنری – اجتماعی و ورای يک مجموعه از فضاها جهت زيستن، به جهانيان ارائه مي‌كرد. شايد فقط معماران های تک واكوتک و جريان معماری پايدار بودند كه ويژگي‌هاي رفتار فيزيكی ساختمان و مواد و انرژي آن را هم‌تراز كيفيت‌هاي مفهومي – زيباشناختي ساختمان جلوه دادند و از اين منظر نيز به ستايش تكنولوژی در آثار خود پرداختند. اين جريان با ارائه بحث‌های نظری متعدد در خصوص پايداری ساختمان و اهميت كيفيت‌های فيزيكی و رفتاری آن، گفتمانی را در معماری مطرح كرد كه به كم‌رنگ‌تر شدن گفتمان تئوريک- مفهوم‌گرای معماری منجر شده و ارزش‌های جديدی را در فضای طراحی و نقد معماری جايگزين میكند .

الگوريتم مجموعه مشخصی از دستوران واضح و تعريف شده در يک سلسله مراتب مشخص است كه مي‌تواند انجام يک كار را در اين دستورات برنامه‌ريزی كند. به علت اين خاصيت عام، الگوريتم‌ها به زبان پايه‌ای فعاليت‌ها و پروسه‌های علمی تبديل شده‌اند. دانشمندان و پژوهشگران عرصه‌های مختلف دانش، به تبديل دانش و فرآيندهای علمی خود به زبان الگوريتم‌ها می پردازند و از قدرت و توان پردازش و حافظه كامپيوترها بهره می‌برند. يک بار تعريف صحيح و دقيق الگوريتم، امكان تكرار يک چرخه از فعاليت‌ها را در زمان كوتاه و با سرعت و دقت بالا فراهم می‌كند

معماری معاصر، با فاصله گرفتن از فلسفه و انديشه به مفهوم قرن بيستمی آن، به اين گرايش‌های هيبريدی علاقه پيدا كرده و در حال تلفيق با حوزه‌های جديد علمی است. معماری نوين نه از مجرای زيباشناسی صرف تئوری، بلكه از راه گشايش درهای خود به سمت دانش در همه حوزه‌های ممكن آن و تلفيق و پيوند با آن به توليد گزينه‌ها و جريان‌های خلاق جديد می پردازد. همانطور كه اين اتفاق در حوزه‌های ديگری نيز رخ داده‌اند، معماری گرايش زيادی به سمت علم داشته و ابزارها و روش‌های معماری الگوريتميک نيز اين گرايش را ممكن میسازند وهدايت می‌كنند. طراحی و توليد معماری كه از روش‌های نوين علمی بهره می‌برد میتواند فرايندهای پيچيده را در الگوريتم‌های طراحی ساده كند

مطالعه رفتاری انسان‌ها در جمعيت‌های زياد، مطالعه رفتاری حشرات و موجودات در دسته‌های بزرگ، مطالعه نحوه لانه‌سازی و نظاير آن میتواند حوزه‌های مطالعه هوشی جمعی را فراهم میکند  

هوش جمعی و هوش حاكم بر رفتار تعداد زيادی از عناصر متحرک در فضای تبادلی و تعاملی، می تواند حوزه‌های جذابی برای مطالعه، طراحي و پژوهش‌های ناشی از آن را فراهم آورد به توليد معماری و شهرسازی الگوريتميک كه در آن رفتار تعداد زيادی از عناصر ساده تعامل كننده ، مطرح است بپردازد. اينگونه است كه مطالعه رفتار لانه سازی مورچه‌ها و موريانه‌ها و يا هندسه لانه زنبورها به مرجعی برای مطالعه و توليد پروژه‌های معماری تبديل میشود .

رباتيک، خودسازماندهی، پارادایمهای متعدد برنامه‌نويسی، گرافيک كامپيوتری، مواد هوشمند، مواد با حافظه شكلی، نانوتكنولوژی، و فهرست تمام نشدنی دانش‌ها و حوزه‌های نوين پژوهشی همان اندازه كه از معماری دور به نظر می‌رسند به آن نزديک هستند. معماری الگوريتميک در جستجوی يافتن منطق، رفتار، فرايند، الگو و محتوای اين دانشهاست تا از تلفيق آن با معماری به توليد ساختارهای جديد و پيچيده بپردازد ونوآوری را در به روزترين و پيشروترين حالت‌هاي آن جستجو كند. جرياني كه همه عرصه‌های دانش امروز را بر بسترهای كامپيوتری – الگوريتميک كنار هم می‌آورد

معماری الگوريتميک كه با امكانات متعدد طراحی و ساخت ديجيتال در عرصه‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری شروع به طرح گفتمان جديدی در معماری نمود از اين خلاء موجود در فضای تئوريک معماری سود جسته است و ضمن ارائه روش‌های نوين در طراحی و ساخت معماری، به پر كردن اين خلاء تئوريک نيز میپردازد

اگر به معماری به شکل حجم در فضا نگاه کنیم همیشه با هندسه و ریاضی به منظور طراحی آن سر و کار خواهیم داشت. تاریخ معماری هر دوره ای به شکلی با هندسه در ارتباط بوده است. معماری اسلامی و تزینات ساختمان ها مثال هایی هستند که نشان می دهد معماری با هندسه و ریاضی رابطه قوی داشته است. در دوران اخیر به علت گسسته شدن رشته های معماری و مهندسی این ارتباط تضعیف شده ولی در اوایل قرن ۲۱ با نفوذ هر چه بیشتر کامپیوتر در حوزه معماری و کمک به خلق فرم های جدید توسط این ابزار متعلقات علوم کامپیوتر نیز به معماری راه یافت. با تعریف فرم به صورت قدم هایی مشخص و تعریف شده که به اصطلاح الگوریتم خوانده می شود فرم های جدید به سمت علمی تر شدن پیش رفته اند. این اتفاق میمون باعث شده است که ارتباط بین طراحی و ریاضی به شکل محکم تری شکل گیرد.

برخلاف روش معمول ترسیم احجام ، مدل سازی حجم با الگوریتم مولد بر پایه اعداد ، هندسه و محاسبات استوار است. حتی اگر با حجم آزاد شروع به طراحی کنید آن حجم باید در ابتدا به پارامتر هایی مشخص متصل شود. نتیجه کار مسیر هایی است که همگی به هم مرتبط اند و با تغییر پارامتر های تعیین کننده، مسیر کل محاسبات تغییر کرده و حجم بدست آمده تولید می شود. ذکر این نکته نیز ضروری است که استفاده از روش های الگوریتمیک برای تولید حجم باعث کاهش فاحش اختلافات بین رشته های مرتبط با معماری مثل سازه، انرژی، تاسیسات، شهرسازی و عرصه ی ساخت خواهد شد. نرم افزار هایی مثل گرس هاپر توانسته اند به خوبی فاصله ی بین حوزه ی طراحی و ساخت را نیز پر کنند

سر فصل هایی که طراحی الگوریتمیک آن ها را در بر می گیرد عبارتند از:

خلق منحنی ها و سطوح آزاد ، ویرایش و تغییر شکل پارامتریک فرم ، طراحی سطوح باز و بسته شونده ، طراحی زایشی ، نمونه سازی دیجیتالی و ساخت ، قطعه بندی و مدول سازی