سبک معماری بیزانس

معماری بیزانس با تأسیس پایتخت امپراتوری توسط کنستانتینوس اول بر کرانه ی تنگه ی بوسفوروس آغاز شد . این شهر که بعد ها به نام

کنستانتینوپولیس ) قسطنطنیه ( وسپس به نام استانبول خوا نده شد ،مکانی شد برای گردهمآیی جمع کثیری از هنرمندان شرق و غرب که حاصل

هنرشان را در کلیساها وبناهایی می توان مشاهده کرد که به نام سبک بیزانس شناخته شدند . ) مشتق از بوزانتیون که نام یونانی این منطقه ی

جغرافیایی بود . (. بسیاری از این هنرمندان از شهر رم به ا ین مکان آورده شدند . هنر غالب درا بتدای بنای این شهر هنر مسیحی بود که در

واقع چیزی نبود جز همان هنر رومی : هنر کلاسیک امپراتوری روم

این هنر هر چند مسیحی بود اما از همان عناصر ما قبل مسیحی پاگان استفاده می کرد : مجسمه ی امپراتوران همچون دوران ما قبل مسیحی در

میادین نصب می شد ؛ موزاییکهای کفپوش کاربرد فراوان داشتند ؛ عاج و فولاد هر دو همچون دوران کلاسیک رومی استفاده می شدند

. نبشی و سر در یونانی جای خودشان را به آرک (طاقی ) دادند و گنبد ها و مجسمه ها بیشتر وضعیت تزئینی یافتند و کمتر به شکل بهنجار وپذیرفته ساخته می شدند

پایتخت جدید کنستانتینوس به دقت بنا شد و ساختمانهای عمومی ، خیابانهایی با طاق ضربی و دیوار و باروهای پرشکوهی داشت و علاوه بر اینها یک قصر امپراتوری هم داشت که نمای خیره کننده ای هم دارا بوده است

بناهای مذهبی به دو شکل عمده ساخته می شدند ، باسیلیکا ( بازیلیک ) که سازه ای طولی بود و کلیسا که سازه ای بود متمرکز .

 باسیلیکا سه جناح داشت که برای گردهمایی و برپایی قداس بنا می شد ؛ آن دیگری مدور ، چهارگوش و گاه هشت گوش بود و بیشتر برای آیین کفن و دفن مؤمنان مسیحی و ختم و یادبود آنان به کار می آمد هم باسیلیکا و هم کلیسا در عرصه های وسیع ساخته می شدند . از ترکیب باسیلیکا و کلیسای مدور بود که کلیسای شاخص دورا ن بیزانس که سرنمون معماری این دوران به شمار می آید پا به عرصه ی وجود گذاشت .

نخستین کلیسای استانبول که کلیسای حضرت یحیا نام داشت و اکنون به مسجد اهل سنت بدل شده ، نشان می دهد که از روزگار بنای
آن یعنی حدود سال ۴۶۰ میلادی معماری بسیار پیشرفته تری داشته است . این کلیسای بیزانسی در واقع یک باسیلیکاست که یک محراب شرقی
و سه جناح دارد ، اما پلان آن را که نگاه کنید بیشتر به یک سازه ی متمرکز شبیه است زیرا تقریباً مربع کامل است و با باسیلیکاهای بلند معمول و مرسوم رومی تفاوت دارد

امپراتور یوستینیانوس چند کلیسای بزرگ ساخت : کلیسای سرکیس مقدس ( سرگیوس )؛ کلیسای ایرانه ی قدیس ، یک باسیلیکای مسقف با دو گنبد در دو سطح مختلف ، کلیسای حواریون که پلان آن صلیبی شکل است و در تقاطع این صلیب فرضی گنبدی دارد و گنبدهای دیگری روی چهار بازوی صلیب و سرانجام و از همه مشهور تر کلیسای ایاصوفیه که امروز مسجد است وایده ی باسیلیکای طولی و سازه ی متمرکز درآن به کاملترین صورت ترکیب و ادغام شده است . در کلیسای سرکیس
مقدس که قاعده ی مثمن دارد مشکلی از بابت تبدیل پلان گوشه دار به دایره جهت قرارگیری گنبد آن وجود ندارد : یک رف یا طاقی درهر گوشه ی یک مربع کافی است آن را به مثمن تبدیل کند و گنبد با کمترین مشکلی روی آن قرار خواهد گرفت .راه دوم استفاده از یک عنصر معماری است موسوم به پاندانس که درگوشه ی مربع قرار می گیرد و اضلاع متعامد مثلث آن منطبق بر قوسهای طاقی می شوند و وزن گنبد وقاعده ی کروی دهانه ی گنبد را هم تحمل می کنند .

بناهای مذهبی که می‌توان آنها را جزو این گروه قرار داد عموماً ویژگی‌های نخستین خود را از دست داده‌اند. این طرح نشان بر وجود کارآیی دو محور اصلی عمود بر یکدیگر (یکی طولی و تعیین کننده و دیگری عرضی و فرعی) نیست، این گروه ترکیبی از دو پلان محوری و مرکزی است. از جمله کلیسای معروف با این سبک «ایا صوفیه» در شهر «استانبول» می‌باشد که در حقیقت یکی از شاهکارهای معماری بیزانس است کلیسای ایاصوفیه با سبک ترکیبی پلان محوری و مرکزی در زمان فرمانروایی ژوستی نین در استانبول بین سال‌های ۵۳۷-۵۳۲ میلادی یعنی نیمه اول قرن ششم بنا گردید. کلیسای اولیه در شورش سال ۵۳۲ که نیمی از ساختمان‌های شهر قسطنطنیه نیز نابود گردید، ویران شد. بلافاصله یوستینیانوس به معماران دستور داد که آن را با طرحی با شکوه‌تر دوباره بر پا سازند. این کلیسا با سرعتی فوق‌العاده در عرض پنج سال ساخته شد. نام دیگر آن «هاگیا صوفیا» یا «حکمت مقدس» می‌باشد. معماران برجسته آن «آنتیموس ترالسی» و «اسیدروس میلو توسی» می‌باشند

ابعاد آن ۹۱ × ۷۲ مترمربع و قطر گنبدش ۳۱ متر و ارتفاع آن از سطح زمین ۵۶ متر می‌باشد. پس از پیروزی‌های عثمانی در نیمه قرن ۵ میلادی چهار مناره رفیع و پشت بند عظیم به آن اضافه شد و آنرا تبدیل به مساجد گرداند که در قرن ۲۰میلادی تبدیل به موزه گردید. دو طرف گنبد دارای دو نیم گنبداست که فضای مربعی زیرصحن را به حالت بیضی در آورده است

گنبد روی چهارتاق قوس متصل به چهار جرز در ۴ گوشه مربع مرکزی متصل شده و بار سقف را به زمین منتقل می‌کند و دیوارهای زیر تاقها حمال بار و وزن بنا نمی‌باشند. چهل پنجره زیر گنبد، نوری فراوان و زیبا به داخل فضا بخشیده است. از آنجا که مردم در دوران بیزانس توجهی چندان به کاخ‌ها نداشتند بیشتر آثار معماری این دوره را کلیساها و بناهای مذهبی تشکیل داده‌اند

پلان باسیلیکایی که شباهتی زیاد به باسیلیکای رومی دارد. باسیلیکا نوعاً تالاری طویل با سقف چوبی بودکه ورودی بنای آن در یکی از اضلاع بلند آن قرار می‌گرفت و در انتهای آن دو شاه‌نشین به صورت قرینه ساخته می‌شدند

محور طولی که مدخل ورودی را به محراب کلیسا متصل می‌کند با یک یا دو ردیف دالان سر پوشیدهٔ فرعی فرا گرفته شده است و معمولاً قسمت فوقانی همین محور به اتاق‌ها و دهلیزهایی منتهی می‌گردد. تفاوت اصلی این پلان با «باسیلیکا» وجود محور عرضی ثانوی است که عمود بر محور طولی می‌باشد

پلان مرکزی از پلان‌های بارز و مشخص بیزانس می‌باشد که تاکید بر نقطه مرکزی دارد، اگرچه منشاء آن را می‌توان در روم دید، لیک این سبک در این دوره به مرحله تکامل رسیده است. محراب به عنوان قطب نما با تمام شکوه و زیبایی، روی به فضایی مرکزی دارد و مومنان را در مقابل خود می ایستاند از نمونه بارز این کلیساها: کلیسای «سان ویتاله» در راونا، «سن گویگوری» و «سانتا سر جیوس» و «باکوس» در استانبول

سبک معماری پرش کیهانی / غیر خطی

چارلز جنکز شخصی بود که این نظریات جدید علمی و فلسفی را وارد حوزه معماری نمود. وی مبانی نظری معماری پرش کیهانی را در سال 1995 در کتاب خود به نام معماری پرش کیهانی مطرح نمود، و اين نظريات را وارد حوزه معماري كرد. از نظر چارلز جنكز معماری بايد معلول باشد. معلول ديدگاه انسان از خود و از جهان پيرامون خود معماری بايد معلول شرايط امروز باشد. به عقيده جنكنز اگر در جهان سنت فرم تابع سنت و در جهان مدرن فرم تابع عملكرد بوده است. در جهان كنونی فرم تابع ديدگاه جهانی بايد باشد

اگر ميس وندرو شعار كمتر بيشتر است را در  معماری مدرن مطرح كرد، جنكنز بر اساس نظريه پيچيدگی و به نقل از فیلیپ اندرسون شعار بيشتر متفاوت است را تكرار كرد

اغلب معماران دهه 80 سبک دیکانستراکشن که به سمت سبک فولدینگ گرایش پیدا کرده بودند، از اواسط دهه 90 میلادی، مبانی نظری معماری خود را بر اساس مباحث جدید علمی مطرح شده بنا نهادند. معمارانی همچون پیتر آیزنمن، فرانک گهری و دنیل لیبسکیند روند پیدایش و تکامل را در طرح های معماری خود پیاده کرده اند. در ساختمان های آنها، روند طراحی و پیدایش، مشابه همان صورتی انجام می پذیرد که در مقیاس بزرگتر یعنی کیهان اتفاق می افتد

يكي از ساختمان هاي جالب توجه كه در اين سبك ساخته شد طرح فرانك گهري براي موزه گوگنهايم در شهر بيلبائو است . گهري بر خلاف اكثر معماران زياد اهل بحث و تبيين مباني نظري نيست. دیگران و خصوصاً چارلز جنکز در مورد طبقه بندی و تشریح مفاهیم طرح های گهری بسیار بیش از خود او تلاش کرده اند.جنکز از این ساختمان به عنوان یکی از سه ساختمان مهم سبک معماری پیدایش کیهانی نام برده و معتقد است بسیاری از مبانی این سبک در این ساختمان پیاده شده است

فیلیپ جانسون در مورد گهری و این طرح وی چنین اظهار داشته: کار گهری گفتاری نیست، این هنر است. من همواره گفته ام: کلام هنر را از بین می برد

جنكز ضوابط اين معماری را در هشت مورد نام برده است ، ساختمان مجاور طبيعت با استفاده از گفتمان طبيعی ، نمايش مبدا كيهانی سازماندهی خودی وظاهر شدن و پرش به يک سطح بالاتر يا پايين تر ، عمق سازماندهی،چند ظرفیتی،و پيچيدگی و مرز آشفتگی ، تجليل از گوناگونی و تنوع و دگرگونی ، ايجاد گوناگونی از طريق روش های تكه چسبانی یا کولاژ ، تصديق زمان وبرنامه اجباری و چرخه طبيعی و كثرت گرايی ، بيان موضوعات به صورت نشانه های دو گانه يعنی نشانه های زيبايی و نشانه های ايده ها و توجه به علم خصوصا علم معاصر در مورد مباحث نشانه های كيهانی

جنکز معتقد است که به این سبک می توان سبک ارگانیک گفت، زیرا بر اساس پیدایش در یک کیهان، ارگانیک استوار است. ولی به واسطه تشابه اسمی با معماری ارگانیک فرانک لوید رایت، چارلز جنکز به این سبک نام معماری پیدایش کیهانی را داده است. اگر چه وی از این سبک به نام های معماری پرش کیهانی و معماری غیرخطی نیز نام می برد

این سبک سبک جدیدی است که بیش ۱۰ الی ۱۲ سال سابقه ندارد این معماری را می توان سبک تکمیل کننده تا خوردگی ( فولدینگ ) و واسازی دانست در هند ، مصر ، یونان ، ژاپن و همچنین غرب در سراسر عصر رنسانس معماران کیهان را در ساختمانهایشان نشان داده اند امروزه نیز معماری باید همان روند را ادامه دهد و به سمت دیدگاههای معاصر که نظریات پیدایش کیهانی را شامل می شود حرکت کند

شاید مناسب ترین کلام در این زمینه صحبت جکنز در سخنرانی موزه هنرهای معاصر باشد که از تغییر در الگوها و مدل های گذشته صحبت می کرد. به گفته او در زمان ما تغییرات عظیم در علم و همچنین نگاه کل جهانیان به علوم پدیدار شده است که قابل مقایسه با تفکرات گذشته گان نیست. مهمترین زمینه های که جنکز در ارتباط با این تغییرات بحث می کند این گونه است که در تفکر نیوتونی ، جهان همانند ساعت در نظر گرفته می شد و نظمی اهنین بر ان حاکم بود که کل کائنات را در برمی گرفت ، در حالی که در دانش امروز ، جهان منظم و قابل پیش بینی نیست و کل کائنات به مراتب پیچیده تر از ان است که به سادگی و سهولت یک دستگاه مکانیکی کار کند

همچنین جنکز از غیر خطی بودن جهان و غیر قابل پیش بینی بودن اجزاء در فیزیک کوانتوم بحث می کند که دانشمندان بزرگی همچون هایزنبرگ و استفان هاوکینگ از آن صحبت می کنند جهانی که چون موج در هم می پیچد و سباه چاله های کهکشانی همه چیز را در خود فرو می برند. بدین ترتیب هندسه دکارتی که با خطوط مستقیم و جهات افقی و عمودی و قائم سر و کار داشت که نتیجه آن معماری با زوایای قائمه می باشد. با هندسه غیر خطی و موجی شکل و ابر مانند دیگر خواص ساده خود را از دست داده و دریافت تازه ای از جهان را به دست می دهد

فراکتال: بر اساس مشاهدات فیزیک جدید جهان از اجزا خود همانند تشکیل شده است که هر جزء کوچک شبیه جزء بزرگتر خود بوده و در مجموع سیستمی به وجود می اید که اجزاء آن شبیه کل می باشد این خاصیت را فراکتال نامیده می شود .و می توان خصوصیات خود تنظیمی در طبیعت که بر خلاف ماشین های مکانیکی دست ساز بشر که می تواند خود را تنظیم و ترمیم کند اشاره کرد . آینده معماری به سمت هوشمندی فرم و فضا و همچنین به سمت و سوی تولید مصالح جدید و هوشمند اعم از دیوار،کف ، سقف و تاسیسات و غیره در حرکت است. علم پیچیدگی عناصر موجود در جهان را به دو قسم تقسیم می نماید ، چیزهایی که نظم ساده ای دارند و از سیستم خطی و قابل پیش بینی پیروی می کنند ، چیزهای که نظم پیچیده ای دارند مانند کهکشانها و فهرستی از میلیاردها کهکشان که رفتار آنها غیر قابل پیش بینی می باشند .تکامل از سادگی به سمت پیچیدگی سیر می کند . تاریخ جهان نیز دارای چنین روندی است و ما می توانیم پیشرفت را مساوی پیچیدگی بیشتر فرض کنیم

غیر خطی بودن : جهان مدرن عالم را گسترش مستمر در طول خطی می دید که  فیزیک دانان و ریاضی دانان می توانند آن را رسم کنند. در طی بیست سال گذشته ، فرضیه های متفاوتی طرح شده مبنی بر این که «بیشتر» پدیده های عالم غیر خطی و رفتاری غیر قابل پیش بینی دارند. رشد آرام موجی شکل ، نشان دهنده تداوم طبیعت ، وحدت و توازآن است .  در حالی که پیچش ناگهانی نشان دهنده بلایای طبیعی و یا عوض شدن از یک سیستم به یک سیستم دیگر است

معماری موجها و پیچشها : برآمدگی و پیچیش دو نوع از نشانه هایی هستند که چارلز جنکز از انها برای طراحی دسته ای از درهای فلزی برای نشان دادن سیر حرکت انرژی متمرکز در کیهان استفاده کرده . ایشان معتقد هستند که معماری، همواره باید با چننین مباحثی در ازتباط باشد ؛ اگر چه معماری نباید خود را منحصرا در نوک پیکان علم قرار دهد، ولی باید همواره سعی کند که مرزهای دانش را جلو ببرد

پیدایش ناگهانی – تغییر مرحله ای :هر معماری خوب می داند که رمز  یک ساختمان موفق ، شگفت انگیز بودن آن است . چه از جنبه مثبت و چه منفی باید پدیده ای غیر قابل پیش بینی در هر ساختمان یا شهری خلاق وجود داشته باشد

عمق سازماندهی : “زمان معمار است” حقیقت غیر قابل انکار در این سخن نهفته است . هر چه زمان بیشتری صرف طراحی ساخت یک خانه ، کلیسا یا شهر شود.، پیچیدگی آن نیز بیشتر می شود – در صورتیکه معمار و صاحب کار با هم به طور خلاقانه معانی جدیدی را به هم پیوند دهند – برعکس، ساختمانی که با سرعت ساخته شود، نمی تواند عمق سازماندهی داشته باشد

جهان اعجاب انگیز و معماری کیهانی : اگر معماری باید به سمت طبیعت و فرهنگ گرایش پیدا کند بهتر آن است که به سمت یک مجموعه بزرگتری ، یعنی کل کل کیهان گرایش نماید معماری همواره پاره ای از ابعاد کیهانی را در فرهنگ های کهن دربرداشته و دارد

به صورت بنیادین ما شروع به حرکت به سمت یک کیهان متحول در تقابل با کیهان ایستا کرده ایم