سبک معماری فدرال

سبکی است الهام گرفته شده از معماری کلاسیک که معمولاً در شمال آمریکا دیده می شود و در بین سال های ۱۷۸۰ و ۱۸۳۰، و به ویژه از ۱۷۸۵ به ۱۸۱۵ رواج داشته است. این سبک نام خود را از آن دوران، یعنی مقارن شدن با اوایل فدرالی شدن ایالات متحده دارد. نام سبک فدرال نیز در ارتباط با طراحی مبلمان در ایالات متحده از همان دوره زمانی استفاده می شود. سبک به طور گسترده به سبک کلاسیک سبک بیدرمایر در سرزمین های آلمانی زبان، سبک ریجنسی در بریتانیا و سبک امپراتوری فرانسه مطابقت دارد

پس از امضای قانون استقلال آمریکا در سال 1776 در کنگره آمریکا ، جنگ های انقلابی شروع شد و مستعمرات در آمریکا برای استقلال خود شروع به جنگ نمودند

درست پس از پایان جنگ در سال 1783 سبک های جدید در آمریکا دیده شد و این سبک معماری جدید فدرال نام گرفت، زمانی که در انگلیس سبک آدام و نئوکلاسیک متداول بودو در آمریکا هنوز همان طرح های قبلی چی پندل رایج بود و پس از جنگ سبک فدرال متداول شد

این سبک ترکیبی از سبک چی پندل و طرح های هپل وایت و شرایتون بود

به گفته موزه هنر متروپولیتن در نیویورک، تعریف دوره را به عنوان نئوکلاسیسیسم آمریکایی، سبک های فدرال از شهر تا شهر متفاوت بود. کارکنان مبلمان عتیقه نزدیک به مطالعه سبک های محبوب در هر منطقه و تکنیک های صنعتگران شناخته شده می توانند منشاء قطعات دوره ای را که توسط صنایع دستی مشخص نشده اند، محدود کنند. اما شباهت ها از چندین تاثیر متداول می باشند

به خصوص جداول کوچک، صندلی و میز نوشتن، از چوب ماهون ساخته شده است، اما آنها همچنین می تواند از Hepplewhite اغلب قطعات

های چوب ماهون ساخته شده است. روکش چوب ماهون بیش از چوب گیلاس گاهی به عنوان “چوب ماهرانه مرد فقیر” نامیده می شود veneer

ساخته شده در طول دوره استعمار است Queen Anne قبلی و Chippendale نیز ظاهر ظریف تر در مقایسه با  Hepplewhite طرح های

نیزاز چوب ماهون حمایت می کرد ، تفاوت هایی وجود دارد که باید در هنگام تمیز کردن این دوسبک زیر چتر   Sheraton در حالی که کار

چتر فدرال در ذهن داشته باشید .

 ترجیح می داد به شکل مربع به عقب زمانی که آن را به صندلی آمدSheraton با شکل بیضی شکل ، Hepplewhite در مقایسه با سپر

پاهای بر روی تکه های خود، به جای اینکه نوآورانه باشند، به دنبال شکل های قدیمی سابق گذشته بودند با این حال، به عنوان

 آمریکایی هر دو سبک مطالعه، آنها گاهی اوقات آنها را با هم ترکیب شده استcabinetmakers

عتیقه جات 101 همچنین با اشاره به دوره فدرال، هنرمند دانکن فایف، شهر نیویورک می گوید. وی گفته است که “طرحهای نئوکلاسیک Sheraton و Hepplewhite را به کمال انجام داده است.” جداول بازی با تپه های تلنگر همراه با صندلی های پشتی و پایه های پایه نشانه های قابل تشخیص هستند. این اصل به سختی آمده است، اما در دهه 1930 احیای عمده ای از سبک دانکن فیف به وجود آمد که این قطعات برای کسانی که سبک را تحسین می کردند، فراوان است.

از لحاظ تولید مبلمان، دوره فدرال در دهه 1820 ادامه یافت، گرچه سبک امپریالیسم در آن زمان محبوبیت داشت.

اغلب با طراحی طراح بریتانیایی توماس شراتون همپوشانی دار Hepplewhite سبک

با ونیزهای مخروطی و ملافه (که همچنین به عنوان گلدوزی شناخته می شود) به تصویر می کشد، نشان می Hepplewhite از آنجا که مبلمان دهد که گلدان های دریایی یا گل های زرد، قطعات اغلب دارای بیش از یک نوع چوب هستند. برای پایه، ماهرگان بیشتر چوب انتخاب بود، اما چوب ساتن و افرا نیز محبوب بودند

جنگل های دیگر عبارتند از اسکوامور (مخصوصا برای روکش های فوق الذکر)، لاله های چوبی، توس و چوب کاج. از آنجایی که کسانی که ، این قطعات را تولید می کنند اغلب از جنگل های محلی استفاده می کنند، نسخه های آمریکایی طرح هپی وایت  را می توان از خاکستر یا کاج نیز ساخت.

از ویژگی های این سبک ساده و ظریف بودن پایه های آن ها ، قطعات با تزئینات کوچک و طرح های رنگ آمیزی شده و سطوح سنگ مرمری

مبلمانی با ردیف های عمودی از چوب و پارچه هایی با بافت سنگین ، قطعات معمولا دارای هندسه ی ساده دایره و بیضی هستند ، صندلی ها یا گرد یا بیضی یا سپری شکل هستند .

سبک معماری هنر تزیینی یا آرت دکو

هنر تزیینی یا آرت دکو (به فرانسوی: Art déco) یک سبک و جنبش هنری در معماری، هنرهای تجسمی و طراحی است که برای نخستین بار در فرانسه پیش از جنگ جهانی اول ظاهر شد. واژه آرت دکو کوتاه شدهٔ عبارت آرت دکوراتیف از نمایشگاه بین‌المللی هنرهای تزئینی و صنعتی مدرن که در سال ۱۹۲۵ در پاریس برگزار شد برگرفته است

دکو از سبک‌های مختلفی همچون مدرنیسم، نئوکلاسیک، کوبیسم و… الهام می‌گرفت و در آمریکا به شکوفایی رسید

این سبک در تلاش بود تا ظاهری یکپارچه داشته باشد و تصویری از استقامت و امید به آینده را به نمایش بگذارد. همچنین در عین حال که اشاره‌هایی به تمدن‌های گذشته داشت، از تکنولوژی‌های جدید عصر خود نیز کمک می‌گرفت. این سبک بعد از برگزاری نمایشگاه هنرهای تزئینی سال ۱۹۲۵ در پاریس، به مرور زمان به هالیوود نیز راه پیدا کرد و به سرعت در سطح جهانی به شهرت رسید

آرت دکو پس از جنگ جهانی دوم، دیگر شهرت قبل را نداشت اما به طور کامل به فراموشی سپرده نشد. این سبک تقریباً بر روی تمامی ابعاد زندگی مردم آن دوره و طراحی‌های آینده تأثیر داشت و می‌توان گفت که نسل جدیدی را شکل داد

آرت دکو ویژگی‌های منحصر به فردی داشت که آن را از سایر سبک‌ها متمایز می‌کرد. البته ممکن است ویژگی‌های ساختمان‌های آرت دکو با یکدیگر تفاوت داشته باشند اما به طور کلی موارد زیر از جمله ویژگی‌های رایج آن‌ها به حساب می‌آید

شکل‌های هندسی ، استفاده از خطوط زیگزاگ ، نقاشی‌های دیواری ، مجسمه و نقش برجسته ، فلزکاری ، درون مایه‌های اساطیری ، ملی‌گرایی

شمایل‌نگاری

رنگ‌های استفاده شده در نمای بیرونی یا داخلی ساختمان‌های آرت دکو، محدوده‌ی متنوعی را در برمی‌گرفتند و معمولاً با یکدیگر تضاد داشتند. همچنین این ساختمان‌ها وسیله‌ای برای شرکت‌ها بودند تا ملی‌گرایی خود را از این طریق به نمایش بگذارند. برای مثال بعضی از ساختمان‌ها در آمریکا، مجسمه‌های بزرگی از عقاب را در طراحی ساختمان استفاده می‌کردند که نشان بزرگ ایالات متحده آمریکا به شمار می‌رود

در معماری آرت دکو شکل‌های هندسی به‌کار می‌رفت و نقش‌اندازی روی شیشه و استفاده از بلوک‌های شیشه‌ای نیز در این سبک رواج پیدا کرد که در طراحی بعضی از ساختمان‌ها به جای آجر از آن‌ها استفاده می‌شد

بعضی از ساختمان‌های آرت دکو و به خصوص آسمان‌خراش‌های آن، گوشه یا بُرشی پله‌دار را در برمی‌گرفتند که شکلی مدور داشت

ساختمان‌های آرت دکو (به جز آسمان‌خراش‌ها) سقف مسطحی داشتند و از مصالح قدیمی یا جدید برای ساخت آن‌ها کمک می‌گرفتند که شامل لینولئوم، یشم سبز، کاشی تراکوتا، فولاد و باکالیت می‌شد

فلز، گزینه‌ای عالی برای به تصویر کشیدن آنچه آرت دکو به دنبال آن بود، یعنی استقامت و قدرت صنعتی به حساب می‌آمد. معماران آرت دکو به سقف‌های مسطح، جان‌پناه و منار یا ساختارهایی شبیه به برج اضافه می‌کردند تا به کمک آن‌ها گوشه‌ای از ساختمان یا بخش ورودی را بیشتر در معرض توجه قرار دهند

یا همان «آرت مدرن»، سبک بین‌المللی آرت دکو به حساب می‌آید (Streamline Moderne) استریم‌لاین مدرن

اما استریم‌لاین بیشتر بر روی خطوط افقی تأکید داشت و از تزئینات کمتری برای نمای آن استفاده می‌شد که اغلب سفید بودند. در مقابل، آرت دکو به ساختمان‌های بلند و عمودی تمایل نشان می‌داد و از رنگ‌های روشن استقبال می‌کرد

سبک معماری پرش کیهانی / غیر خطی

چارلز جنکز شخصی بود که این نظریات جدید علمی و فلسفی را وارد حوزه معماری نمود. وی مبانی نظری معماری پرش کیهانی را در سال 1995 در کتاب خود به نام معماری پرش کیهانی مطرح نمود، و اين نظريات را وارد حوزه معماري كرد. از نظر چارلز جنكز معماری بايد معلول باشد. معلول ديدگاه انسان از خود و از جهان پيرامون خود معماری بايد معلول شرايط امروز باشد. به عقيده جنكنز اگر در جهان سنت فرم تابع سنت و در جهان مدرن فرم تابع عملكرد بوده است. در جهان كنونی فرم تابع ديدگاه جهانی بايد باشد

اگر ميس وندرو شعار كمتر بيشتر است را در  معماری مدرن مطرح كرد، جنكنز بر اساس نظريه پيچيدگی و به نقل از فیلیپ اندرسون شعار بيشتر متفاوت است را تكرار كرد

اغلب معماران دهه 80 سبک دیکانستراکشن که به سمت سبک فولدینگ گرایش پیدا کرده بودند، از اواسط دهه 90 میلادی، مبانی نظری معماری خود را بر اساس مباحث جدید علمی مطرح شده بنا نهادند. معمارانی همچون پیتر آیزنمن، فرانک گهری و دنیل لیبسکیند روند پیدایش و تکامل را در طرح های معماری خود پیاده کرده اند. در ساختمان های آنها، روند طراحی و پیدایش، مشابه همان صورتی انجام می پذیرد که در مقیاس بزرگتر یعنی کیهان اتفاق می افتد

يكي از ساختمان هاي جالب توجه كه در اين سبك ساخته شد طرح فرانك گهري براي موزه گوگنهايم در شهر بيلبائو است . گهري بر خلاف اكثر معماران زياد اهل بحث و تبيين مباني نظري نيست. دیگران و خصوصاً چارلز جنکز در مورد طبقه بندی و تشریح مفاهیم طرح های گهری بسیار بیش از خود او تلاش کرده اند.جنکز از این ساختمان به عنوان یکی از سه ساختمان مهم سبک معماری پیدایش کیهانی نام برده و معتقد است بسیاری از مبانی این سبک در این ساختمان پیاده شده است

فیلیپ جانسون در مورد گهری و این طرح وی چنین اظهار داشته: کار گهری گفتاری نیست، این هنر است. من همواره گفته ام: کلام هنر را از بین می برد

جنكز ضوابط اين معماری را در هشت مورد نام برده است ، ساختمان مجاور طبيعت با استفاده از گفتمان طبيعی ، نمايش مبدا كيهانی سازماندهی خودی وظاهر شدن و پرش به يک سطح بالاتر يا پايين تر ، عمق سازماندهی،چند ظرفیتی،و پيچيدگی و مرز آشفتگی ، تجليل از گوناگونی و تنوع و دگرگونی ، ايجاد گوناگونی از طريق روش های تكه چسبانی یا کولاژ ، تصديق زمان وبرنامه اجباری و چرخه طبيعی و كثرت گرايی ، بيان موضوعات به صورت نشانه های دو گانه يعنی نشانه های زيبايی و نشانه های ايده ها و توجه به علم خصوصا علم معاصر در مورد مباحث نشانه های كيهانی

جنکز معتقد است که به این سبک می توان سبک ارگانیک گفت، زیرا بر اساس پیدایش در یک کیهان، ارگانیک استوار است. ولی به واسطه تشابه اسمی با معماری ارگانیک فرانک لوید رایت، چارلز جنکز به این سبک نام معماری پیدایش کیهانی را داده است. اگر چه وی از این سبک به نام های معماری پرش کیهانی و معماری غیرخطی نیز نام می برد

این سبک سبک جدیدی است که بیش ۱۰ الی ۱۲ سال سابقه ندارد این معماری را می توان سبک تکمیل کننده تا خوردگی ( فولدینگ ) و واسازی دانست در هند ، مصر ، یونان ، ژاپن و همچنین غرب در سراسر عصر رنسانس معماران کیهان را در ساختمانهایشان نشان داده اند امروزه نیز معماری باید همان روند را ادامه دهد و به سمت دیدگاههای معاصر که نظریات پیدایش کیهانی را شامل می شود حرکت کند

شاید مناسب ترین کلام در این زمینه صحبت جکنز در سخنرانی موزه هنرهای معاصر باشد که از تغییر در الگوها و مدل های گذشته صحبت می کرد. به گفته او در زمان ما تغییرات عظیم در علم و همچنین نگاه کل جهانیان به علوم پدیدار شده است که قابل مقایسه با تفکرات گذشته گان نیست. مهمترین زمینه های که جنکز در ارتباط با این تغییرات بحث می کند این گونه است که در تفکر نیوتونی ، جهان همانند ساعت در نظر گرفته می شد و نظمی اهنین بر ان حاکم بود که کل کائنات را در برمی گرفت ، در حالی که در دانش امروز ، جهان منظم و قابل پیش بینی نیست و کل کائنات به مراتب پیچیده تر از ان است که به سادگی و سهولت یک دستگاه مکانیکی کار کند

همچنین جنکز از غیر خطی بودن جهان و غیر قابل پیش بینی بودن اجزاء در فیزیک کوانتوم بحث می کند که دانشمندان بزرگی همچون هایزنبرگ و استفان هاوکینگ از آن صحبت می کنند جهانی که چون موج در هم می پیچد و سباه چاله های کهکشانی همه چیز را در خود فرو می برند. بدین ترتیب هندسه دکارتی که با خطوط مستقیم و جهات افقی و عمودی و قائم سر و کار داشت که نتیجه آن معماری با زوایای قائمه می باشد. با هندسه غیر خطی و موجی شکل و ابر مانند دیگر خواص ساده خود را از دست داده و دریافت تازه ای از جهان را به دست می دهد

فراکتال: بر اساس مشاهدات فیزیک جدید جهان از اجزا خود همانند تشکیل شده است که هر جزء کوچک شبیه جزء بزرگتر خود بوده و در مجموع سیستمی به وجود می اید که اجزاء آن شبیه کل می باشد این خاصیت را فراکتال نامیده می شود .و می توان خصوصیات خود تنظیمی در طبیعت که بر خلاف ماشین های مکانیکی دست ساز بشر که می تواند خود را تنظیم و ترمیم کند اشاره کرد . آینده معماری به سمت هوشمندی فرم و فضا و همچنین به سمت و سوی تولید مصالح جدید و هوشمند اعم از دیوار،کف ، سقف و تاسیسات و غیره در حرکت است. علم پیچیدگی عناصر موجود در جهان را به دو قسم تقسیم می نماید ، چیزهایی که نظم ساده ای دارند و از سیستم خطی و قابل پیش بینی پیروی می کنند ، چیزهای که نظم پیچیده ای دارند مانند کهکشانها و فهرستی از میلیاردها کهکشان که رفتار آنها غیر قابل پیش بینی می باشند .تکامل از سادگی به سمت پیچیدگی سیر می کند . تاریخ جهان نیز دارای چنین روندی است و ما می توانیم پیشرفت را مساوی پیچیدگی بیشتر فرض کنیم

غیر خطی بودن : جهان مدرن عالم را گسترش مستمر در طول خطی می دید که  فیزیک دانان و ریاضی دانان می توانند آن را رسم کنند. در طی بیست سال گذشته ، فرضیه های متفاوتی طرح شده مبنی بر این که «بیشتر» پدیده های عالم غیر خطی و رفتاری غیر قابل پیش بینی دارند. رشد آرام موجی شکل ، نشان دهنده تداوم طبیعت ، وحدت و توازآن است .  در حالی که پیچش ناگهانی نشان دهنده بلایای طبیعی و یا عوض شدن از یک سیستم به یک سیستم دیگر است

معماری موجها و پیچشها : برآمدگی و پیچیش دو نوع از نشانه هایی هستند که چارلز جنکز از انها برای طراحی دسته ای از درهای فلزی برای نشان دادن سیر حرکت انرژی متمرکز در کیهان استفاده کرده . ایشان معتقد هستند که معماری، همواره باید با چننین مباحثی در ازتباط باشد ؛ اگر چه معماری نباید خود را منحصرا در نوک پیکان علم قرار دهد، ولی باید همواره سعی کند که مرزهای دانش را جلو ببرد

پیدایش ناگهانی – تغییر مرحله ای :هر معماری خوب می داند که رمز  یک ساختمان موفق ، شگفت انگیز بودن آن است . چه از جنبه مثبت و چه منفی باید پدیده ای غیر قابل پیش بینی در هر ساختمان یا شهری خلاق وجود داشته باشد

عمق سازماندهی : “زمان معمار است” حقیقت غیر قابل انکار در این سخن نهفته است . هر چه زمان بیشتری صرف طراحی ساخت یک خانه ، کلیسا یا شهر شود.، پیچیدگی آن نیز بیشتر می شود – در صورتیکه معمار و صاحب کار با هم به طور خلاقانه معانی جدیدی را به هم پیوند دهند – برعکس، ساختمانی که با سرعت ساخته شود، نمی تواند عمق سازماندهی داشته باشد

جهان اعجاب انگیز و معماری کیهانی : اگر معماری باید به سمت طبیعت و فرهنگ گرایش پیدا کند بهتر آن است که به سمت یک مجموعه بزرگتری ، یعنی کل کل کیهان گرایش نماید معماری همواره پاره ای از ابعاد کیهانی را در فرهنگ های کهن دربرداشته و دارد

به صورت بنیادین ما شروع به حرکت به سمت یک کیهان متحول در تقابل با کیهان ایستا کرده ایم

سبک معماری دیکانستراکشن

دیکانستراکشن به ساختار زدایی، شالوده شکنى، واسازى، بنیان فکنى، ساختارشکنى و بنیان فکنى در طراحی بیان میشود .

سبک معماری دیکانستراکشن  سبکی از معماری است که از بطن فلسفه و مباحث فکری نیمه دوم قرن گذشته در غرب ظاهر شده است . مکتب فکری  دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا  فیلسوف  معاصر فرانسوی پایه گذار ی شد او یکی از فلاسفه شاخص  مکتب پسا ساختارگرایی است

معماری دی کانستراکش یا ساختار شکن اصول و مبانی ساختارگرایی را به چالش می کشد. دیکانستراکشن ها معتقدند، هر پدیده، ماهیت مستقل خود را دارد و هیچ دو فرد یا پدیده مشابه و تکراری وجـود ندارد و هیچ برداشتی بر برداشت دیگر ارجحیت ندارد

ویژه گی های  سبک معماری  دیکانستراکشن ، ایجاد احساس تعلیق ، ناپایداری  و پویایی ، استفاده از سطوح و خطوط مورب و کج و معوج ، همجواری نماد های نامربوط در کنار یکدیگر و تداخل احجام و سطوح معلق در یک ترکیب هنرمندانه  میباشد .

سبک دیکانستراکـشن را از زیـر مجموعه های پست مدرنیسم می دانند چراکه معماری دیکانستراکشن باید هم پاسخگوی بینش های آینده نگر و هم بینش های گذشته نگر باشد و همـه سلایق را در زمان حال در نظر بگیرد .

دیکانستراکش سبکی از معماری است که قانون فرم تابع عملکرد را نیز نادیده گرفته و بر خلاف آن پیشروی میکند اینگونه که بر اساس شکل و فرم عملکرد تعیین میشود . در این سبک، بـه عنـوان مثال هـم احجام متقارن وجود دارند و هم احجام نامتقارن ولی آنچه مهم می باشد، آن است کـه هر دوی ایـن تقابل ها وجود دارند و هر کدام به صورت احجام مستقل با ماهیت جدا به کار رفته اند.

ساختارگرایان معتقدند با استفاده از استدلال استقرایی و بررسی نظم پدیده های مشابه و تکراری می توان روابط پدیده ها را کشف کرد و چون همه اعمال انسان از ضمیر ناخودآگاه او شکل می گیرد، این تکرار و نظم در پدیده های انسانی وجود دارد، در حالی که دیکانستراکشن ها معتقدند هر پدیده و هر متنی، ماهیت مستقل خود را دارد و هیچ دو فرد یا پدیده مشابه و تکراری وجود ندارد

بر پایه مکتب فکری دیکانستراکشن از اوایل ۱۹۸۰، سبک معماری دیکانستراکشن توسط پیتر آیزمن وارد حوزه معماری در آمریکا شد. او معتقد بود معماری نیز مانند سایر علوم باید خود را با زمان و تحولات آن سازگار کند. از نظر آیزمن، معماری مدرن، معطوف به آینده و معماری پست مدرن، معطوف به گذشته می باشد، ولی تفکر و اندیشه معمار امروز باید بر اساس شرایط کنونی شکل گیرد

پیتر آیزنمن بر این باور است که در زندگی امروز ما، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام، ثبات و بی ثباتی، زشتی و زیبایی، سودمندی و عدم سودمندی، صداقت و فریب، پایداری و تزلزل، صراحت و ابهام وجود دارد، نمی توان از یکی برای استتار دیگری استفاده کرد، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در ساخت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود

یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن ، مرکز هنرهای بصری وکسنر ( 1989 – 1982 ) در شهر کلمبوس آمریکا است . در مسابقه ای که در سال 1982 برای طراحی این ساختمان صورت گرفت ، معماران معروفی از جمله مایکل گریوز ، سزار پلی ، آرتور اریکسون و پیتر آیزنمن شرکت کردند
سایت این ساختمان در قسمت ورودی اصلی دانشگاه ایالتی اهایو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد . عملکرد بنا ، نمایش آثار هنرمندان  و دانشجویان دانشگاه در آن است . هر یک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و ساختمانهای موجود در سایت قرار دادند . ولی در کمال تعجب ، ساختمان طراحی شده توسط آیزنمن به گونه ای بود که فضای باریک بین دوساختمان موجود در سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته بود و تعجب بیشتر آن که طرح وی به عنوان برنده اول اعلام شد . از آن زمان سبکی در معماری به نام دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری به نام سبک دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت

پس از باز نمودن و شکافتن فضای بین این دو ساختمان در سایت ، آیزنمن متوجه پی های یک بنای قدیمی شد که مربوط به دانشکده نظامی بود . این بنا در دهه پنجاه میلادی تخریب شده بود ، ولی هنوز بخشی از پی های آن در زیر خاک در محل سایت مدفون بود . اگر چه این ساختمان دیگر وجود نداشت ، ولی آیزنمن با وارسی دقیق سایت متوجه آن شده بود . وی این ساختمان را که دیگر در حاشیه قرار گرفته و به تاریخ سپرده شده بود ، به عنوان بخشی از متن موجود ، که همان سایت پروژه باشد ، قرائت کرد و این قرائت را به صورت کالبدی نمایش داد . لذا در طرح آیزنمن ، بخشهایی از ساختمان دانشکده نظامی ، که شبیه یک قلعه نظامی بود ، در قسمت سردر ورودی ساختمان مرکز هنرهای بصری وکسنر بازنمایی و بازسازی شد .

معماری دیکانستراکشن به عنوان یک سبک فراگیر و جهانی عمر نسبتاً کوتاهی داشت و از حدود یک دهه فراتر نرفت ولی تأثیر شگرف و بنیادین بر شیوه طراحی و نوع بازنمایی معنی و تفسیر در حوزه معماری داشت.  معماران سبک دیکانستراشن در اوایل دهه نود میلادی به سمت مکتب فولدینگ گرایش پیدا کردند

سبک معماری بروتالیسم یا زبره کاری

بروتالیست سبکی از معماری است که در آن ساختمان‌ها با بتن بکر و بدون روکش و دیگر عناصر کاربردی و به عبارتی عریان و عاری از زینت اجرا می‌شوند. اصطلاح (بروتالیسم) در ۱۹۵۴ در فرانسه و انگلستان برای توصیف این شیوه بکار رفت

این اصطلاح ریشه در واژهٔ فرانسوی بتون بروت به معنای «سیمان خام» دارد، عبارتی که توسط لوکوربوزیه برای تشریح متد استفاده خاصش از سیمان استفاده می‌شد، متدی که توسط آن بسیاری از بناهای پس از جنگ جهانی دومش را ساخت. این اصطلاح پس از این که توسط رینر بنهام، منتقد معماری در عنوان کتابش:  “معماری بروتالیست نوین: اخلاقیات یا زیبایی‌شناسی؟” در سال ۱۹۶۶ میلادی به کار گرفته شد، رواج بسیاری پیدا کرد، مضمون کتاب توصیف برخی دیدگاه‌های معمارانه بود که اخیراً در اروپا رایج شده بود

ریشه اصلی پیدایش فلسفه و سبک معماری بروتالیسم را می‌توان در حوادث پس از جنگ جهانی دوم جستجو کرد؛ چراکه به سبب سال‌ها جنگ تمام عیار، اقتصاد اروپا به کلی فلج شده بود و امکان استفاده از مصالح معمول ناممکن می‌نمود. بنابرین تمامی معماران به دنبال مصالحی ارزان برای جایگزینی با فلز بودند که در نهایت جستجوهایشان به بتن ختم شد

فلسفه بروتالیسم پیدایش خود را مدیون بتن و استفاده از آن در سطوح گسترده است. لیکن در این سبک هیچ محدودیتی برای استفاده از متریال‌هایی نظیر چوب، آجر، شیشه، فولاد و سنگ‌های تراش نخورده به شکل خام آنها نیز وجود ندارد. البته سبک معماری بروتالیسم با ویژگی‌های همچون طراحی چهارگوشه و قالب‌بندی نمایان نیز شناخته می‌شود. با این حال مهم‌ترین نکته در سبک معماری بروتالیسم در تفاوت آن با سایر سبک‌های معمول نهفته است؛ چراکه تمامی سبک‌های رایج دیگری نظیر سبک معماری دیکانستراکشن و یا سبک معماری فولدینگ  به واسطه حجم خاص خود اهمیت پیدا می‌کنند. در حالیکه سبک معماری بروتالیسم، مبتنی بر مصالح به کار رفته در آن است

دو اصل سبک بروتالیسم ، آشکار ساختن خشونت مواد و مصالح ساختمان و اغراق در مقیاس ساختمان و عوامل آن مانند در و پنجره میباشد .

این سبک در ساخت و ساز ساختمانهای عمومی نظیر تئاتر.سالنهای کنسرت وموزه ها و…موردتوجه قرار گرفت که عکس العملی در برابرزیبایی سست وساختگی رایج بود و برای خصوصیات دیگر این سبک میتوان به تاکید بر فرم خشن با استفاده از متریالهای خام  و سطوح با بافت سنگین و ساختمانهای حجیم تندیسگونه ، پنجره ها با بازشوهای کوچک ، ترکیب پر وخالی که به دیوار ظاهر جعبه تخم مرغ می دهد و سیستم های مکانیکی به صورت نمایان داخل ساختمان به کار می رفتند ، قطعات بتن پیش ساخته و سریع و اقتصادی اشاره کرد .

نخستین بار در سال ۱۹۵۳ میلادی، توسط پیتر و آلیسون اسمیتسون، مورد استفاده قرار گرفت. این زوج علاقه‌مند به نمایش خام مصالح بودند.این دو معمار انگیسی تبار در پدید اوردن این سبک سهیم بودند. مدرسه هانزتنتن در نورفولک انگلستان، ساختمان اکونومیست و مجموعه باغ رابین هود هر دو در لندن، جزو بناهای این دو معمار به سبک بروتالیسم است

از بنیان گذاران و مشهورترین معماران این سبک می توان از لوکوربوزیه نام برد

از دیگر معماران مشهور این سبک، پل رودولف می باشد. طرح او برای دانشکده معماری  و هنر دانشگاه ییل در آمریکا، یکی از بهترین نمونه های معماری بروتالیسم می باشد. در این ساختمان نمای نمایان بتن، شیار داده شده تا زبری ان وضوح بیشتری داشته باشد. همچنین تیر ها و ستون ها به شکل اغراق امیز بر روی احجام مکعب شکل این بنا ظاهر شده است

از جمله ساختمان های اجرا شده به این سبک در ایران، می توان از ساختمان خوابگاه دانشکده فنی و مهندسی انقلاب تهران، ساختمان کتابخانه و خوابگاه های دانشگاه شیراز، شهرک اکباتان ، انجمن فرهنگی ایران و امریکا ( کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ) در تهران و رستوران پیک نیک در کنار مقبره فردوسی در توس نام برد

سبک معماری الگوریتمیک

معماری الگوريتميک از زمان پيدايش تا كنون در دو زمينه خلاقيت‌های فرمی – فضايی و نوآوریي‌های تكنولوژيكی فعاليت كرده است: اصول و ويژگی هایی همچون استفاده از سطوح نرم و سيال، ريز شدن اين سطوح به قطعات متشابه ولي غير همسان، تغييرات تدريجی فرم‌ها و قطعات، انطباق‌پذيری و پاسخگو بودن معماری و اجزا آن به شرايط درونی و بيرونی پروژه و نظاير اينها، شعارهای اصلی رفتارهای فرمی – فضايی معماری الگوریتمیک است حال آنكه تمايل به استفاده از تكنولوژی‌های پيشرفته طراحی و ساخت، حوزه‌های جديدی از نوآوری‌ را فراهم آورده است. تمرکز بر این حوزه‌های جديد، منطق تكنولوژی را از حد امكاناتی برای ساخت فراتر برده، به زيرساخت‌های اساسی معماری هدایت میكند و ارزش‌ها و كيفيت‌های نقد و طراحی را فراهم می‌نمايد .

شايد اين اندازه‌ گرايش به فناوری در معماری الگوريتميک از نقد آن به دوران معماری پست مدرن و جريان‌های هم عصر آن شكل گرفته باشد. معماری پست مدرنيزم، ديكانستراكشن ، فولدينگ و .. با گرايش بسيار به سمت محتوای تئوريک و مفهوم کانسپت در معماری، به شدت رسالت و نقش معمار را به عنوان شاعر فضاها تعريف نمودند. معمار كه انديشمندی در جهان هستی بود، از مجرای مطالعات فلسفی، تاريخی به ارائه كانسپت‌های مفهومی می‌پرداخت و اثر معماری را همچون محتوايی هنری – اجتماعی و ورای يک مجموعه از فضاها جهت زيستن، به جهانيان ارائه مي‌كرد. شايد فقط معماران های تک واكوتک و جريان معماری پايدار بودند كه ويژگي‌هاي رفتار فيزيكی ساختمان و مواد و انرژي آن را هم‌تراز كيفيت‌هاي مفهومي – زيباشناختي ساختمان جلوه دادند و از اين منظر نيز به ستايش تكنولوژی در آثار خود پرداختند. اين جريان با ارائه بحث‌های نظری متعدد در خصوص پايداری ساختمان و اهميت كيفيت‌های فيزيكی و رفتاری آن، گفتمانی را در معماری مطرح كرد كه به كم‌رنگ‌تر شدن گفتمان تئوريک- مفهوم‌گرای معماری منجر شده و ارزش‌های جديدی را در فضای طراحی و نقد معماری جايگزين میكند .

الگوريتم مجموعه مشخصی از دستوران واضح و تعريف شده در يک سلسله مراتب مشخص است كه مي‌تواند انجام يک كار را در اين دستورات برنامه‌ريزی كند. به علت اين خاصيت عام، الگوريتم‌ها به زبان پايه‌ای فعاليت‌ها و پروسه‌های علمی تبديل شده‌اند. دانشمندان و پژوهشگران عرصه‌های مختلف دانش، به تبديل دانش و فرآيندهای علمی خود به زبان الگوريتم‌ها می پردازند و از قدرت و توان پردازش و حافظه كامپيوترها بهره می‌برند. يک بار تعريف صحيح و دقيق الگوريتم، امكان تكرار يک چرخه از فعاليت‌ها را در زمان كوتاه و با سرعت و دقت بالا فراهم می‌كند

معماری معاصر، با فاصله گرفتن از فلسفه و انديشه به مفهوم قرن بيستمی آن، به اين گرايش‌های هيبريدی علاقه پيدا كرده و در حال تلفيق با حوزه‌های جديد علمی است. معماری نوين نه از مجرای زيباشناسی صرف تئوری، بلكه از راه گشايش درهای خود به سمت دانش در همه حوزه‌های ممكن آن و تلفيق و پيوند با آن به توليد گزينه‌ها و جريان‌های خلاق جديد می پردازد. همانطور كه اين اتفاق در حوزه‌های ديگری نيز رخ داده‌اند، معماری گرايش زيادی به سمت علم داشته و ابزارها و روش‌های معماری الگوريتميک نيز اين گرايش را ممكن میسازند وهدايت می‌كنند. طراحی و توليد معماری كه از روش‌های نوين علمی بهره می‌برد میتواند فرايندهای پيچيده را در الگوريتم‌های طراحی ساده كند

مطالعه رفتاری انسان‌ها در جمعيت‌های زياد، مطالعه رفتاری حشرات و موجودات در دسته‌های بزرگ، مطالعه نحوه لانه‌سازی و نظاير آن میتواند حوزه‌های مطالعه هوشی جمعی را فراهم میکند  

هوش جمعی و هوش حاكم بر رفتار تعداد زيادی از عناصر متحرک در فضای تبادلی و تعاملی، می تواند حوزه‌های جذابی برای مطالعه، طراحي و پژوهش‌های ناشی از آن را فراهم آورد به توليد معماری و شهرسازی الگوريتميک كه در آن رفتار تعداد زيادی از عناصر ساده تعامل كننده ، مطرح است بپردازد. اينگونه است كه مطالعه رفتار لانه سازی مورچه‌ها و موريانه‌ها و يا هندسه لانه زنبورها به مرجعی برای مطالعه و توليد پروژه‌های معماری تبديل میشود .

رباتيک، خودسازماندهی، پارادایمهای متعدد برنامه‌نويسی، گرافيک كامپيوتری، مواد هوشمند، مواد با حافظه شكلی، نانوتكنولوژی، و فهرست تمام نشدنی دانش‌ها و حوزه‌های نوين پژوهشی همان اندازه كه از معماری دور به نظر می‌رسند به آن نزديک هستند. معماری الگوريتميک در جستجوی يافتن منطق، رفتار، فرايند، الگو و محتوای اين دانشهاست تا از تلفيق آن با معماری به توليد ساختارهای جديد و پيچيده بپردازد ونوآوری را در به روزترين و پيشروترين حالت‌هاي آن جستجو كند. جرياني كه همه عرصه‌های دانش امروز را بر بسترهای كامپيوتری – الگوريتميک كنار هم می‌آورد

معماری الگوريتميک كه با امكانات متعدد طراحی و ساخت ديجيتال در عرصه‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری شروع به طرح گفتمان جديدی در معماری نمود از اين خلاء موجود در فضای تئوريک معماری سود جسته است و ضمن ارائه روش‌های نوين در طراحی و ساخت معماری، به پر كردن اين خلاء تئوريک نيز میپردازد

اگر به معماری به شکل حجم در فضا نگاه کنیم همیشه با هندسه و ریاضی به منظور طراحی آن سر و کار خواهیم داشت. تاریخ معماری هر دوره ای به شکلی با هندسه در ارتباط بوده است. معماری اسلامی و تزینات ساختمان ها مثال هایی هستند که نشان می دهد معماری با هندسه و ریاضی رابطه قوی داشته است. در دوران اخیر به علت گسسته شدن رشته های معماری و مهندسی این ارتباط تضعیف شده ولی در اوایل قرن ۲۱ با نفوذ هر چه بیشتر کامپیوتر در حوزه معماری و کمک به خلق فرم های جدید توسط این ابزار متعلقات علوم کامپیوتر نیز به معماری راه یافت. با تعریف فرم به صورت قدم هایی مشخص و تعریف شده که به اصطلاح الگوریتم خوانده می شود فرم های جدید به سمت علمی تر شدن پیش رفته اند. این اتفاق میمون باعث شده است که ارتباط بین طراحی و ریاضی به شکل محکم تری شکل گیرد.

برخلاف روش معمول ترسیم احجام ، مدل سازی حجم با الگوریتم مولد بر پایه اعداد ، هندسه و محاسبات استوار است. حتی اگر با حجم آزاد شروع به طراحی کنید آن حجم باید در ابتدا به پارامتر هایی مشخص متصل شود. نتیجه کار مسیر هایی است که همگی به هم مرتبط اند و با تغییر پارامتر های تعیین کننده، مسیر کل محاسبات تغییر کرده و حجم بدست آمده تولید می شود. ذکر این نکته نیز ضروری است که استفاده از روش های الگوریتمیک برای تولید حجم باعث کاهش فاحش اختلافات بین رشته های مرتبط با معماری مثل سازه، انرژی، تاسیسات، شهرسازی و عرصه ی ساخت خواهد شد. نرم افزار هایی مثل گرس هاپر توانسته اند به خوبی فاصله ی بین حوزه ی طراحی و ساخت را نیز پر کنند

سر فصل هایی که طراحی الگوریتمیک آن ها را در بر می گیرد عبارتند از:

خلق منحنی ها و سطوح آزاد ، ویرایش و تغییر شکل پارامتریک فرم ، طراحی سطوح باز و بسته شونده ، طراحی زایشی ، نمونه سازی دیجیتالی و ساخت ، قطعه بندی و مدول سازی

سبک معماری نئو فوتوریسم

مطمئنا بعد از اتمام گرایش معماری فوتوریسم قبل از جنگ جهانی اول این جنبش و خاستار تا ابد خاموش نماند چرا که فوتوریسم همانطور که در مبحث سبک معماری فوتوریسم ذکر شد سبی آینده گرا بود .

آغاز فرآیند صنعتی سازی پس از جنگ جهانی دوم، باعث سرعت بخشیدن به جریانهای فکری جدیدی شد که در هنر، معماری و سبک زندگی شکل گرفته بود و نهایتاً منجر به ایجاد پست مدرنیسم و سپس نئو فوتوریسم شده است. به بیان  دیگر معماری آینده گرا منتهی به هنر دکو، جنبش گوگی، معماری پیشرفته و اخیرا معماری نئو فوتوریسم شده است

در دهه های ۶۰ و۷۰ میلادی معماران و هنرمندانی در آمریکا و اروپا، طرح هایی را ارایه دادند که توجه و تاکید بر به تکنولوژِی های روز و آینده گرایی در آنها به وضوح قابل مشاهده بود

در سال ۲۰۰۷، ویتو دی باری( طراح نوآور و مدیر اجرایی سابق یونسکو)، با انتشار بیانیه شهر فتوریسم در موسسه نمایشگاههای بین المللی به تشریح دیدگاه خود برای شهر میلان در نمایشگاه جهانی سال ۲۰۱۵ پرداخت. به این ترتیب بار دیگر آینده گرایی مجدداً در کانون توجه قرار گرفت. دو تن از نامدار ترین معماران معاصر در ظهور آنچه که به عنوان معماری نئو فوتوریسم تاویل می شود، نقش بسیار مهمی ایفا کرده اند زاها حدید و سانتیاگو کالاتراوا در طول دوران حرفه ای و پر افتخار خود موفق شدند  را خلق کنند که گویی فراتر از زمان هستند

ی باری در تعریف نئو فوتویسم، آن را به منزله “گرده افشانی متقابل هنر ، فن آوری های برتر و ارزش های اخلاقی به همراه ایجاد کیفیتی فراگیرتر از زندگی” تعریف می کند. ژان لوییز کوهن نئو فوتوریسم را نتیجه ی تکنولوژی می داند که به مدد آن قادر هستیم اشکالی که قبلاً ساخت آنها غیر ممکن بود را در سایه تولید مصالح جدید بسازیم. اتان جی فیلد بر این عقیده است که ماشینی سازی به یك عنصر جدایی ناپذیر فرآیند خلاقیت تبدیل شده و ظهور حالت های هنری را ایجاد می كند كه پیش از فن آوری رایانه غیرممكن بود. رینر بانهام آن را فراخوانی برای معماری تعریف می کند که از نظر فنی بر همه معماری های قبلی غلبه می کند اما دارای شکل و رسایی است

معماری نئو فوتوریست یا  آینده‌گرای نو، شکلی از معماری است که اصول زیبایی‌شناختی‌ و روش‌های نوینی را مطرح می کند. به بیان دیگر نئو فوتوریسم به عنوان جنبشی آوانگارد، به دنبال تجدید نظری آینده نگرانه در رابطه با مفاهیم زیبایی شناسی و عملکرد شهرها با توجه به سرعت رشد بالای آنها است. معماری نئو فوتوریست راهی برای رسیدن به سادگی و نشان دادن بی ‌باکی و جسارت است. در این سبک کاربرد مصالحی نظیر آهن، شیشه، بتن تقویت‌ شده، چوب، آجر و سنگ معمول است چرا که امکان سبکی و انعطاف‌پذیری را فراهم کرده است

معماران نئو فوتوریست همچون فوتوریست ها با الزاماتی برای زندگی مدرن روبرو بوده و به دنبال روشی برای پایه‌گذاری عقاید جدید و شهری نوین هستند. نئوفتوریست های علاقه بسیاری به تکنولوژی های روز دارند و بر این اساس به دنبال مصالح جدیدی هستند که در طراحی‌های نوین به کار برده شود. شاید بتوان نزدیک ترین سبک معماری به نئو فوتوریسم را معماری هایتک عنوان کرد. اما نئو فوتوریسم تکامل یافته تر بوده و سبب توسعه‌ی بسیاری از ایده‌ها و موضوعات مشابه شده است

در معماری نئو فوتوریستی به ندرت شاهد استفاده از احجام و اشکال مکعبی هستیم و اشکال منحنی و خطوط مورب و شکسته که به عنوان نماد هایی از تغییر وتحرک هستند ، نسبت به خطوط افقی و عمودی استفاده بیشتری دارند

در معماری نئو فتوریسم به وضوح شاهد به وقوع پیوستن ایده های معماری فوتوریسم هستیم چرا که ساختمان ها با جنبه ی صنعتی شدن در شهر های کنونی قد برافراشته اند و آسانسور ها همچو نمادی از نشانه های ساختمان بر ساختمان ستون شده اند و همچنین راه پله ها از حجم بسته خود را رهایی دادن و به کل هر گونه تزئینات  و جزئیاتی حذف شده و مجموعه ساختمان ها هر یک به عنصری قدرتمند و متمرکز بر ساختار شهر به نظر میرسند . در کل بروز چنین اتفاقی باعث قد کشیدن شهر ها شد .

سبک معماری فوتوریسم

آینده‌ گری یا فوتوریسم (در زبان ایتالیایی: Futurismo) (در زبان فرانسوی: Futurisme) فتوریسم یکی از جنبش‌های هنری اوایل قرن بیستم بود. مرکز این جنبش در ایتالیا بود و در کشورهای دیگر از جمله روسیه نیز فعالیت داشتند

معماری آینده‌گرا (معماری فوتوریسم)  بیش‌تر به جنبش عظیم صنعت و بازتاب آن در جامعه تعلق داشت، هر چند معمارهایی مانند آنتونیو سانت‌الیا (۱۸۸۸–۱۹۱۶) که در نخستین نمایشگاه آزاد آینده‌گری در سال ۱۹۱۶ شرکت کردند و به جمع آینده‌گراها پیوستند، کارهایشان از حد نقاشی و طرح فراتر نرفت ولی معماری این سبک تحولی بنیادین در شیوه‌هایی که امروزه به نوگرایی شبه کلاسیک معروف است، تبدیل شد علاقه‌مندی معماران فوتوریسم وابسته به هر چیز جدیدی در رابطه با فنآوری است. نکته‌ی مهم دیگر این که هنرمندان معماری چنین جنبشی بسیار مصمم بودند که از گذشته فاصله بگیرند. برای دستیابی به این منظور، معماران معماری فوتوریسم پروژه‌ای را مطرح کردند که بایستی همه‌چیز در ساختمان‌سازی شهر جدید عالی و بی‌نقص باشد.با رهایی از گذشته، معماران فوتوریسم فنآوری‌های جدید را که به روز بود پیشتیبانی کردند. آن‌ها به دنبال مصالح جدید بودند که در طراحی‌های نوین به کار برده شود و از طریقی که در گذشته طراحی شدند اجتناب شود ، معماری فوتوریسم بخشی از جنبش هنری است که فوتوریسم نامیده شده و از ایتالیای اوایل قرن بیستم سرچشمه گرفته و بنیانگذار آن فیلیپو تی.مارینتی است. «آنتونیو سانت الیا» هنرمند ایتالیایی است که تعداد کمی از پلان‌های رویایی وی ساخته شدند. وی در قلب یک کلانشهری که تحت تحولات صنعتی و افزایش جمعیت فراوان بود آرمانشهری را متصور شد که شهر جدید نامیده شده و مملو از آسمانخراش‌های یکپارچه و به‌یادماندنی با پل‌ها و معابری است که سراسر آسمان را درنوردیده‌اند ، بعد از پیوستن معمار جوان به نام آنتونیو سانت الیا و انتشار منشور معماری فوتوریست، سبک فوتوریسم رسما وارد حوزه معماری شد. اگرچه سانت الیا هیچ ساختمانی به سبک فوتوریسم احداث نکرد ولی کار بزرگ او ترسیم شهر جدید مطابق با اصول نظری جنبش فوتوریسم بود. تصاویر این شهر خیالی بسیار مدرن شامل یک سری آسمان خراش های بسیار مرتفع بدون هیچ گونه تزیینات و رجعت به تاریخ بود. از زیر و مجاور این سازه های بتنی و فولادی عظیم پل ها و خطوط ارتباطی برای اتومبیل، قطار و مترو در چندین طبقه عبور می کرد

نکات مهم ذکر شده توسط سانت الیا در این منشور که زیر بنای فکری این جنبش در حیطه معماری و شهرسازی را تشکیل می داد به این قرار است :

ما در خیابانهایی که برای نیازهای بشر چهار، پنج، شش قرن پیش ساخته شده زندگی می کنیم، محاسبات براساس مقاومت مصالح ، استفاده از بتن آرمه و فولاد ، مانع از معماری به مفهوم قدیمی و کلاسیک شده است ، ما دیگر این احساس را نداریم که مردان کلیساهای بزرگ ، قصرها و تریبون ها هستیم ، ما مردان هتلهای بزرگ ، ایستگاه های راه آهن ، خیابانهای وسیع ، بنادر عظیم ، بازارهای سر پوشیده ، رواقهای روشن ، جاده های مستقیم و تخریب های سودمند هستیم ، ما باید شهر فوتوریسم را همچون یک کارگاه کشتی سازی پهناور و پر هیاهو ، متحرک و فعال با تمام جزئیاتش ، ابداع و مجددا بازسازی کنیم ، خانه فوتوریسم باید همانند یک ماشین عظیم باشد ، آسانسورها دیگر نباید همچون سوراخ های کرم در گوشه های راه پله پنهان شوند ، خود قفسه راه پله به دلیل بلا استفاده بودن  باید حذف شود ، آسانسورها می بایست همانند اژدهایی ساخته شده از آهن و شبیه بر پیکر ساختمان بالا روند ، خانه ساخته شده با بتن شیشه و آهن و عاری از نقاشی و مجسمه و غنی به سبب زیبایی خطوط و برجستگی هایش ، و بسیار زشت به لحاظ سادگی مکانیکی اش ، با توجه به احتیاجات و نیازها و نه بر طبق قوانین شهرداری ساخته خواهد شد تزئین بایستی برچیده شود ،  همه چیز باید دگرگون گردد ، بیایید بناهای تاریخی ، پیاده رو ها ، پاساژها و راه پله ها را واژگون کنیم ، بیایید خیابانها و میدان ها را پایین ببریم و سطح شهر را بالا بیاوریم ، همانگونه که پیشینیان منبع الهام خود در هنر را در طبیعت جست و جو می کردند ، ما باید منبع الهام خود را در جهان مکانیکی که بوجود آورده ایم پی جویی کنیم و در یک کلام هر نسلی باید شهر خود را بسازد .

، تخیل به عنوان تصور چیزهایی که وجود ندارند سه جنبه اصلی دارد ترکیب شهودی تصاویر و مفاهیم

تلفیق کارکردهای بازآفرینانه حافظه و خاطره با نوآوری های سازند ، میانجی گری میان تجارب گذشته و دستاوردهای حاضر

در هم شکستن محدودیت ها و ذهنیات گذشته باعث میشود که معمار بتواند بنایی را که وجود ندارد و امکان ساختن آن ممکن نیست تصور کند و در پی ساخت آن برآید در مرحله بعدی تلفیق کارکردها ی حافظه و برخورد آن با نوآوری های سازنده ، معمار را در جهتی پیش میبرد که طرح تخیلی خود را باور کرده و قابل اجرا بداند. در مرحله بعد طرح تخیلی معمار نقش تولیدی و سازنده می یابد به طوریکه معمار طرح خود را قبول کرده و ذهن خود را به سمتی هدایت میکند که در پی ساخت اثر خلق کرده در ذهن خود باشد

معماری فوتوریسم یا آینده‌گرا، شکلی از معماری است که زیبایی‌شناختی‌های سنتی و اولیه را نپذیرفته و روش‌های نوینی را مطرح کرده است که دو موضوع اصلی آن عبارت است از: حرکت و ماشین

مبانی نظری جنبش فوتوریسم شامل موارد زیر است ،توجه به علم، تکنولوژی و جهان آینده ، حمل و نقل سریع السیر ، گسست از گذشت، حذف تزیینات ، بلندمرتبه سازی ، نمایان کردن اجزای عملکردی و تکنولوژیک ساختمان

شروع جنگ جهانی اول سبب پایان جنبش فوتوریسم شد. عمر جنبش فوتوریسم نسبتا کوتاه بود. این جنبش به عنوان یک نظریه فکری فراگیر فقط در شمال ایتالیا مطرح بود. اگرچه هیچ ساختمان مهمی به این سبک ساخته نشد اما اشکال و تصاویر کشیده شده توسط معماران آن سبک پس از نیم قرن به منصه ظهور رسید

بررسی معماری و طراحی برای نابینایان

بدون شک فضاهای شهری باعث دوری گزیدن نابینایان و کم بینا ها از فضای جامعه میشود چرا که وجود نا همواری های متعدد و پله های کوچک و بزرگ و صحیح نبودن نوار حرکتی نا بینایان در پیاده راه ها و بعضا نا مناسب بود کفسازی مسیر ها و وجود چاله ها خطرات بسیاری برای نابینایان به ارمغان می آورد و به دنبالش سبب گوشه گیری و دوری گزیدن آنان از جامعه میشود.

شايد مناسبسازی فضای شهری برای نابينايان و يا كليه معلولين در قالب طرحهای كوتاه مدت ، ميسر نباشد و نيازمند زمان طولانی باشد، اما حداقل كاری كه برای معلولين و از همين دست نابينايان می توان انجام داد، يک طراحی استوار بر مبنای علمی و كاربردی است كه دارای تشخيص و درمان صحيحی از زيست نابينا در فضا باشد

بشر همواره سعی در تطبيق خود، با محيطی دارد كه از آن بی اطلاع است چنانچه اگر بتواند محيط و فضای اطراف خود را بشناسد ، به لحاظ احساسی و روحی صحيح تر زندگی میکند .

دريافت ما از محيط تابع مراحل خاصی است كه با دريافت اندام های حسی از محيط شروع می شود و به ادراک خاتمه می يابد .فرد نا بینا که یکی از اقسام حواس پنجگانه دور از درکش است برای جبران آن از حواس دیگر برای درک بهتر بهره میجوید و با بررسی بیشتر فضا میتوان اهمیت هر بخش را به وضوح فهمید . برای مثال سطح سقف برای نا بینا غیر قابل دسترس است و همین امر سبب میشود اهمیت چندنانی نداشته باشد.

سطوح عمودی ديوار در تعريف و بستن فضا از نظر بصری فعال ترين سطوح هستند . در محدوده ی ادراكی نابينا به عنوان مرز جداكننده فضاها وعملكردها تلقی می شود و می توان از آنها به عنوان معرف مكان، مسير و جهت، بهره برد و از آنجا كه در افراد بينا نيز ديوار ، مرزی برای درک فضا است و اساسا محور كار معماری معمولا ديوار است، ارزش عملی ديوار در درک فضا بيشتر مشهود می شود و فقدان بينايی نابينا ، بايستی ديوار را با ابزار دريافت او از ديوار تجهيز كرد .

در بحث طراحی برای نابينا سطح كف از آن رو اهميت می يابد كه عمده درک نابينا از مسير و مكان يابی وی می تواند از راه شناسايی نشانه های روی كف مسير تحقق يابد . لذا نوع پوشش مسير، زاويه و حالت تماس، اختلاف سطوح و ساير حالات لمس قابل دريافت از آن بايستی طبق يک نظم پيشبينی شده و هدفمند باشد .

نابينايان تأكيد بر درک فضا به كمک حركت در آن و درک فاصله های زمانی و مكانی نه به وسيله درک محدودة خطی آنها دارند و آنان همچنين تأكيد بر تأثير تفاوت جنس هوا (بو، دما، رطوبت و …) و نوع صداهای محيط و بازگشت صدا در درک حجم داخل ساختمان ها و نيز تأثير جريان هوا برای حركتشان در فضا، بدون برخورد با اطراف و بدون كمک عصا و دارند .

به علت استفاده نابينا از ديوار به عنوان پارامتر كمكی در درک موقعيت مكانی، “كنجها در حكم تمام شدن يک مسير، يک موقعيت و يا يک امتداد هستند .

برای فرد نابينا حركت در مسيری كه اطلاعات هر مرحله آن با مرحله ديگر متفاوت است، بسيار دشوار و سرعت او بسيار كند است. از اين رو در طراحي معماری و شهرسازی ، خلق يک اثر يكدست و آسان برای نابينا اهمیت فوق العاده می يابد . و بايد درکفسازی فضاها يک شيب قابل درک ايجاد نمود تا نابينا بتواند به كمک درک جهت شيب، مسير و جهتهای لازم را بشناسد

محدوده حركتی نابينا چه در داخل فضای معماری و چه فضای شهری، بايستی از وجود موانع پاكسازی شود و از هرگونه طراحی بوجود آورنده اين حالات نيز پرهيز شود . وجود موانع حركتی عامل بسيار مهمی در ايجاد اضطراب و كندی حركت و صدمات گوناگون برای نابينايان بشمار می آید.

نسبتهای مختلف مصالح چه از نظر ابعاد و زبری بافت و چه از نظر خواص الاستيک و انعطافپذيری، برای ادراک نابينا از مكان با ارزش است و در صورتی كه قرار دهی آنها مطابق يک نظم و يک هدف باشد، در درک مكانی نابينا از طريق حس لامسه بسيار مفيد است

علاقه ويژه نابينايان به محيطهای سرسبز و پردرخت به دليل سكوت ويژه اين محيطها و تميزی و طراوت هوا و نيز تداعی آنان از باغ بيشتر جنبه درک اصوات طبيعت و احساس آرامش آن است. نابينايان توجه خاصی به بويايی برای درک احساس گل و گياه دارند . نابينايان چه مطلق و چه نيمه بينا ميتوانند به كمک تابش نور خورشيد به پوست زاويه و محل استقرار خورشيد را كاملاً درک كنند و بر حسب تجربه و مقايسه موقعيت خورشيد با ساعات روز، موقعيت خود با فضاهای اطراف و مكانهای مختلف را با دقت زيادی حدس بزنند آنان همچنين از جريان هوا برای جهت يابی و حدس عدم وجود مانع در جهت مسير باد، بهره ميبرند .

از گياهان مزاحم كه شاخ و برگ آنها در حدود ارتفاع سر وصورت نابيناست نبايد استفاده نمود. در انتخاب درخت و پوشش گياهی بايستی از درختان ريز ميوه (توت و …) برای جلوگيری از لغزندگي مسير حركت نابينا و درختانی كه برگريزی زياد دارند برای گم نشدن مسير حركت و رفت و آمد نابينا حتيالامكان پرهيز نمود .

مسیر های نابینا باید دارای تناسب انسانی و تقران باشد اهمیت تقارن به این علت است که محور به لحاظ وجود ابتدا و انتهای مشخص، امتداد و جهت واحد، قرارگيری فضاها در دو طرف يک مسير ثابت و راحتی دسترسی به مسير اهميت دارد و علاوه بر تناسب و تقارن سلسله مراتب ، ریتم و تکرار هم بسیار در طراحی اهمیت دارد و به طراحی صحیح تر کمک میکند .

ضوابط طراحی آشپزخانه

سب

آشپزخانه به سبب داشتن لوازم زیاد و ضروری و همچنین به سبب آنکه اغلب یک سوم زمانی که در منزل هستیم را در آشپز خانه میگذرانیم ، طراحی صحیح ، کارآمد و زیبا در این بخش ضرروی میباشد که البته قوانین و ضوابط طراحی آشپزخانه بسیار اهمیت دارد.

در ابتدا لازم است مثلث کار را شرح دهیم .اساسا طراحی آشپزخانه به منظور سازماندهی وسایلی مانند: اجاق گاز، یخچال و فریزر ،لباس شویی،سینک و یک محل جهت پخت و پز است. این نقاط در کنار یکدیگر یک مثلث تعریف میکنند که به آن مثلث عملکرد میگویند . بطور ایدآل مثلث عملکرد از بخش های ۳.۶۵ سانتی متری تا ۶.۷ سانتی متری تشکیل شده است. این طرح بندی با استفاده از مثلث عملکرد برای تعریف بهترین حالت ممکن برای فضا است

اگر بخواهیم انواع اشکال آشپزخانه را شرح دهیم میتوانیم از یک خط شروع کرده و بعد با تمام اشکال منتظم و حتی غیر منتظم آشپزخانه ترسیم کنیم ولی در نهایت باید قانون مثلث کار را رعایت کنیم .

منطقه شستشو عمدتا برای قرار گیری یک سینک ظرف شویی دو قلو ، ماشین ظرف شویی و ماشین لباسشویی کاربرد دارد هنگام قرار گیری سینک ضروری است که سطل آشغال در نزدیکی آن وجود داشته باشد و جهت جلوگیری از بهم ریختگی در بالا فضایی برای قرار گیری ظروف در نظر گرفته شود

منطقه نگهداری شامل محل قرارگیری یخچال و فریزر است این فضا باید مناسب با اندازه یخچال و فریزر در نظر گرفته شود و همان طور که در بالا اشاره کردیم نباید منطقه پخت پز را در سمت منطقه نگهداری قرار داشته باشد

منطقه پخت و پز محل قرار گیری اجاق گاز ، ماکروفر است دقت داشته در این منطقه باید ظروف مورد نیز برای آشپزی در دسترس و نزدیک محل قرار داشته باشند. سیستم تهویه مناسب مانند انواع هود نیز باید در نظرگرفته شود. برای دسترسی و پخت آسان غذا حداقل نزدیک به ۸۰ سانت فضا به عنوان راه رو نیاز است .در رابطه با جای اجاق گاز در آشپزخانه باید بگوییم : بین اجاق گاز تا سایر لوازم آشپزخانه فضایی استاندارد روی صفحه کابینت مورد نیاز است. این فضا به شما اجازه میدهد تا در حین کار ابزار و لوازم مورد نیاز را در نزدیکی آن قرار دهید یا قابلمه و ظروف سرو را در کنار محل پخت آن قرار داده و بدون شلوغ کردن دیگر فضاها غذای آماده را درون ظرف سرو بکشید. این فضای خالی استاندارد حداقل ۴۰ سانتی متر از طرفین گاز در نظر گرفته می‌شود. دراین فضای خالی نباید محل دایمی چیدن وسایل اضافه و برقی شود تا در حین کار با انبوه وسایل دست و پا گیر مواجه نشوید و به خاطر بخار آب و روغن پاشیده شده روی آن ها مرتبا در حال تمیزکاری اضافی نباشید.

بهتر است کابینتی برای نگهداری ظروف آشپزی در نزدیکی اجاق گاز وجود داشته باشد تا به راحتی به قابلمه و تابه های مود نیاز در حین کار دسترسی داشته باشید . محل قرار گیری ادویه جات و سایر مواد مصرفی نیز باید در محلی دور تر از حرارت اجاق در نظرگرفته شود زیرا حرارت بر کیفیت مواد تاثیر گذار است و در برخی مواردموجب تغییر طعم و رنگ آن ها می شود .اگر برای محل قرار گیری اجاق گاز مدل جزیره را مد نظر دارید باید دقت کنید که لبه پشتی گاز از لبه خارجی صفحه کابینت باید حداقل ۲۳ سانتی متر فاصله داشته باشد تا برای افرادی که به تماشای آشپزی شما هستند خطری به وجود نیاید

ارتفاع کابینت زمینی ۹۰ سانتی متر و عمق آن را ۵۰ سانتی متر و عرض آن را ۶۰ سانتی در نظر میگیرند. بین کابینت هوایی تا روی کابینت زمینی نیز یک فاصله ۶۰ سانتی متری در نظر گرفته میشود.ابعاد کابینت هوایی ارتفاع ۷۰ سانتی متر و عمق ۳۰ سانت میباشد

برای بیش‌ترین استفاده از آشپزخانه ابعاد و اندازه‌های وسایل موجود در آن بسیار مهم هستند. عرض یک یخچال معمولی معمولا کم‌تر از 92 سانتی‌متر است. معمولا مشکل در عمق یخچال است. در سال‌های اخیر تولیدکنندگان یخچال‌هایی تولید کرده‌اند که عمق نسبتا زیادی دارند. البته هم‌چنان یخچال‌هایی با عمق کم در بازار وجود دارند.
سعی کنید هنگام طراحی آشپزخانه محل قرارگیری یخچال 76 سانتی‌متر عمق داشته باشد تا بتوانید از آشپزخانه خود به راحتی استفاده کنید. هنگام خرید یخچال به جهت بازشدن در آن نیز دقت کنید، چون ممکن است در آشپزخانه شما مانعی برای بازشدن در یخچال وجود داشته باشد.

 کابینت‌های فوقانی آشپزخانه معمولا 46 سانتی‌متر بالاتر از پیش‌خان قرار می‌گیرند و خودشان 76 تا 106 سانتی‌متر ارتفاع دارند. بنابراین کابینت‌های فوقانی 178 تا 203 سانتی‌متر از سطح زمین بالاتر هستند. برای دسترسی به کابینت‌های که 207 سانتی‌متر بالاتر از سطح زمین هستند نیار به نردبان است و کابینت‌هایی که 243 سانتی‌متر بالاتر از سطح زمین هستند کاربردی ندارند. البته از این کابینت‌ها می‌توان برای نگهداری از وسایل کم‌مصرف استفاده کرد
ابعاد استاندارد کابینت‌های تحتانی 61 سانتی‌متر عمق و 92 سانتی‌متر ارتفاع است. به طور کلی به مرور زمان قد انسان‌ها بلندتر شده و به همین دلیل ارتفاع کابینت‌ها به 97 سانتی‌متر رسیده است

اندازه مهم دیگری که باید به آن توجه کرد عرض جزیره هاست.عرض جزیره های درون آشپزخانه باید 107 سانتی‌متر و یا نهایتا 122سانتی‌متر باشد.

راهروهای کاری، جایی است که افراد در آشپزخانه می‌ایستند تا کار کنند، درحالی‌که راهروهای عبور برای کاربران و ساکنین در اطراف آشپزخانه است. اگرچه اندازه ایده ال بسته به فضا و طراحی ال شکل ، یو شکل و یا موازی می‌تواند متفاوت باشد، عرض راهرو یا عرض پیشخوان آشپزخانه باید حداقل ۱٫۰۶ متر باشد، درحالی‌که راه‌های عبور باید به‌اندازه‌ای ۰٫۹ متر باشد.این یکی از اصول طراحی آشپزخانه می باشد که باید برای راحتی افراد رعایت شود