بدون شک فضاهای شهری باعث دوری گزیدن نابینایان و کم بینا ها از فضای جامعه میشود چرا که وجود نا همواری های متعدد و پله های کوچک و بزرگ و صحیح نبودن نوار حرکتی نا بینایان در پیاده راه ها و بعضا نا مناسب بود کفسازی مسیر ها و وجود چاله ها خطرات بسیاری برای نابینایان به ارمغان می آورد و به دنبالش سبب گوشه گیری و دوری گزیدن آنان از جامعه میشود.
شايد مناسبسازی فضای شهری برای نابينايان و يا كليه معلولين در قالب طرحهای كوتاه مدت ، ميسر نباشد و نيازمند زمان طولانی باشد، اما حداقل كاری كه برای معلولين و از همين دست نابينايان می توان انجام داد، يک طراحی استوار بر مبنای علمی و كاربردی است كه دارای تشخيص و درمان صحيحی از زيست نابينا در فضا باشد
بشر همواره سعی در تطبيق خود، با محيطی دارد كه از آن بی اطلاع است چنانچه اگر بتواند محيط و فضای اطراف خود را بشناسد ، به لحاظ احساسی و روحی صحيح تر زندگی میکند .
دريافت ما از محيط تابع مراحل خاصی است كه با دريافت اندام های حسی از محيط شروع می شود و به ادراک خاتمه می يابد .فرد نا بینا که یکی از اقسام حواس پنجگانه دور از درکش است برای جبران آن از حواس دیگر برای درک بهتر بهره میجوید و با بررسی بیشتر فضا میتوان اهمیت هر بخش را به وضوح فهمید . برای مثال سطح سقف برای نا بینا غیر قابل دسترس است و همین امر سبب میشود اهمیت چندنانی نداشته باشد.
سطوح عمودی ديوار در تعريف و بستن فضا از نظر بصری فعال ترين سطوح هستند . در محدوده ی ادراكی نابينا به عنوان مرز جداكننده فضاها وعملكردها تلقی می شود و می توان از آنها به عنوان معرف مكان، مسير و جهت، بهره برد و از آنجا كه در افراد بينا نيز ديوار ، مرزی برای درک فضا است و اساسا محور كار معماری معمولا ديوار است، ارزش عملی ديوار در درک فضا بيشتر مشهود می شود و فقدان بينايی نابينا ، بايستی ديوار را با ابزار دريافت او از ديوار تجهيز كرد .
در بحث طراحی برای نابينا سطح كف از آن رو اهميت می يابد كه عمده درک نابينا از مسير و مكان يابی وی می تواند از راه شناسايی نشانه های روی كف مسير تحقق يابد . لذا نوع پوشش مسير، زاويه و حالت تماس، اختلاف سطوح و ساير حالات لمس قابل دريافت از آن بايستی طبق يک نظم پيشبينی شده و هدفمند باشد .
نابينايان تأكيد بر درک فضا به كمک حركت در آن و درک فاصله های زمانی و مكانی نه به وسيله درک محدودة خطی آنها دارند و آنان همچنين تأكيد بر تأثير تفاوت جنس هوا (بو، دما، رطوبت و …) و نوع صداهای محيط و بازگشت صدا در درک حجم داخل ساختمان ها و نيز تأثير جريان هوا برای حركتشان در فضا، بدون برخورد با اطراف و بدون كمک عصا و دارند .
به علت استفاده نابينا از ديوار به عنوان پارامتر كمكی در درک موقعيت مكانی، “كنجها در حكم تمام شدن يک مسير، يک موقعيت و يا يک امتداد هستند .
برای فرد نابينا حركت در مسيری كه اطلاعات هر مرحله آن با مرحله ديگر متفاوت است، بسيار دشوار و سرعت او بسيار كند است. از اين رو در طراحي معماری و شهرسازی ، خلق يک اثر يكدست و آسان برای نابينا اهمیت فوق العاده می يابد . و بايد درکفسازی فضاها يک شيب قابل درک ايجاد نمود تا نابينا بتواند به كمک درک جهت شيب، مسير و جهتهای لازم را بشناسد
محدوده حركتی نابينا چه در داخل فضای معماری و چه فضای شهری، بايستی از وجود موانع پاكسازی شود و از هرگونه طراحی بوجود آورنده اين حالات نيز پرهيز شود . وجود موانع حركتی عامل بسيار مهمی در ايجاد اضطراب و كندی حركت و صدمات گوناگون برای نابينايان بشمار می آید.
نسبتهای مختلف مصالح چه از نظر ابعاد و زبری بافت و چه از نظر خواص الاستيک و انعطافپذيری، برای ادراک نابينا از مكان با ارزش است و در صورتی كه قرار دهی آنها مطابق يک نظم و يک هدف باشد، در درک مكانی نابينا از طريق حس لامسه بسيار مفيد است
علاقه ويژه نابينايان به محيطهای سرسبز و پردرخت به دليل سكوت ويژه اين محيطها و تميزی و طراوت هوا و نيز تداعی آنان از باغ بيشتر جنبه درک اصوات طبيعت و احساس آرامش آن است. نابينايان توجه خاصی به بويايی برای درک احساس گل و گياه دارند . نابينايان چه مطلق و چه نيمه بينا ميتوانند به كمک تابش نور خورشيد به پوست زاويه و محل استقرار خورشيد را كاملاً درک كنند و بر حسب تجربه و مقايسه موقعيت خورشيد با ساعات روز، موقعيت خود با فضاهای اطراف و مكانهای مختلف را با دقت زيادی حدس بزنند آنان همچنين از جريان هوا برای جهت يابی و حدس عدم وجود مانع در جهت مسير باد، بهره ميبرند .
از گياهان مزاحم كه شاخ و برگ آنها در حدود ارتفاع سر وصورت نابيناست نبايد استفاده نمود. در انتخاب درخت و پوشش گياهی بايستی از درختان ريز ميوه (توت و …) برای جلوگيری از لغزندگي مسير حركت نابينا و درختانی كه برگريزی زياد دارند برای گم نشدن مسير حركت و رفت و آمد نابينا حتيالامكان پرهيز نمود .
مسیر های نابینا باید دارای تناسب انسانی و تقران باشد اهمیت تقارن به این علت است که محور به لحاظ وجود ابتدا و انتهای مشخص، امتداد و جهت واحد، قرارگيری فضاها در دو طرف يک مسير ثابت و راحتی دسترسی به مسير اهميت دارد و علاوه بر تناسب و تقارن سلسله مراتب ، ریتم و تکرار هم بسیار در طراحی اهمیت دارد و به طراحی صحیح تر کمک میکند .